شرح
سيد رضى ( ره ) در ترجمه بعضى از لغات خطبه فرموده است :
« ارميه » جمع رمى است و در اين خطبه به معناى ابر آمده است و منظور حميم در اين جا فصل تابستان است امّا اين كه چرا شاعر حضور سريع بنى فرس بن غنم را به ابر تابستان تشبيه كرده است ، بدين دليل است كه ابر تابستان ، با سر و صداى زياد ، سريع ، بى آن كه ببارد شتابان مىگذرد ، زيرا آبى ندارد كه ببارد .
ابر ، وقتى به آهستگى و سنگينى مىرود كه پر آب باشد . بيشتر اوقات ابرهاى زمستانى پر آب و سنگين عبور مىكنند .
منظور شاعر ، توصيف آن قبيله ، به سريع عمل كردن و اجابت فورى آنان در
[ 2 ] نام قبيله شجاعى از عرب .
[ 38 ]
فراخوانى ، به هنگام يارى خواستن از آنها و به كمك طلبيدنشان مىباشد . دليل اين ادّعا سروده اوست :
هنالك لو دعوت . . . الخ : « آنگاه كه آنان را فراخوانى ، مانند ابر تابستان به سرعت در نزدت حاضر مىشوند . » قبل از پرداختن به شرح خطبه ، شارح معظم جريان هجوم بسر بن ارطاة به يمن و ديگر جريانها را تعريف كرده كه بدين قرار بوده است :
گروهى از ساكنان صفا ، طرفدار عثمان بن عفان خليفه سوم بودند . آنها كشتن عثمان را امرى بزرگ شمردند و ناگوار داشتند . ولى از روى حيله و نيرنگ با امير مؤمنان على ( ع ) بيعت كردند . هنگامى كه عدّهاى همچون طلحه و زبير در عراق با آن حضرت مخالفت كردند ، زمينه اظهار مخالفت آنان فراهم شد . بدان هنگام ، والى و فرماندار امير مؤمنان ( ع ) ، در يمن عبيد اللّه بن عباس و فرمانده سپاه سعيد بن نمران بودند .
مخالفت عراقيان با على ( ع ) و شهادت محمّد بن ابى بكر در مصر موجب شد تا غارتگريهاى مردم شام آغاز شود اين امور سبب شد كه طرفداران عثمان در يمن سر و صدا به راه اندازند . و به خونخواهى عثمان برخيزند .
عبيد اللّه بن عباس ادّعاى اين ماجراجويان را زشت و ناپسند دانست و آنان را از پيگيرى اين موضوع بر حذر داشت ، امّا آنان بر مخالفت خود افزودند و آشكارا حكومت على ( ع ) را ردّ كردند . ابن عباس ناگزير مخالفان را زندانى كرد . زندانيان به همدستان سپاهى خود نامه نوشته و آنها را از وضع خود مطّلع ساختند . با بروز اختلاف در ميان سپاهيان ، سعيد بن نمران ، ارتشيهاى وابسته به مخالفان را ، از كار بركنار كرد و اخراج آنها را علنى ساخت . در پى اين پيشامد ، عدّه زيادى از شورشيان خيانتكار از دادن زكات و صدقات سر باز زدند .
عبيد اللّه بن عباس و سعيد بن نمران ، جريان امر را به وسيله نامه ، به
[ 39 ]
استحضار حضرت على ( ع ) رساندند امير مؤمنان ( ع ) ، نامه تهديد آميزى براى مردم صنعاء نوشتند و آنان را ، به يادآورى و اطاعت خدا ، اندرز دادند .
مردم صنعاء در پاسخ نامه حضرت ، با فريب و نيرنگ نوشتند كه اگر اين دو نفر عبيد اللّه بن عباس ، و سعيد بن نمران را از مسؤوليّتى كه دارند عزل كند همچنان فرمانبر آن حضرت خواهند بود . به دنبال اين نامه ، نامهاى به معاويه نوشتند و جريان امر را به اطّلاع وى رساندند و به زبان بىزبانى از معاويه كمك خواستند .
معاويه بسر بن ارطاة كه مردى خشن ، سختگير و خونريز بود به صنعاء گسيل داشت . بسر بن ارطاة ، در مسير حركت خود ، هر كس از هواخواهان على ( ع ) را ديد به قتل رساند از جمله :
دو فرزند عبيد اللّه بن عباس به نام داود و سليمان را در مسير مكّه و عبد اللّه بن مدان داماد عبيد اللّه بن عباس را در طايف به قتل رساند و شتابان به سوى يمن حركت كرد ، عبيد اللّه بن عباس و سعيد بن نمران ، كه وضع را خطرناك تشخيص داده بودند . عبد اللّه بن عمر بن اراكه ثقفى را در صنعا نماينده خود گذاشته ، راه كوفه را در پيش گرفتند .
بسر بن ارطاة بر صنعاء مسلّط شد ، و عبد اللّه ثقفى را به شهادت رساند .
هنگامى كه عبيد اللّه بن عباس و سعيد بن نمران در كوفه بر امير مؤمنان وارد شدند ،
مورد ملامت و سرزنش آن حضرت قرار گرفتند : كه چرا در صنعاء نمانده و با بسر بن ارطاة مقابله نكردهاند آنها عذر آوردند ، كه ما توان مقابله با دشمن را نداشتيم . حضرت با اندوه فراوان به منبر تشريف بردند و فرمودند :