شرح
سيّد رضى ( ره ) درباره بعضى از لغات خطبه و فصاحت و بلاغت بخش دوّم خطبه فرمودهاند :
« غفيرة » : در اين خطبه به معنى زيادى و فراوانى است . از سخن عرب كه به جمع كثير جمّ غفير ، و جماء غفير مىگويند گرفته شده است .
[ 21 ]
« عفوة » : من اهل و مال : به معنى منتخب و برگزيدهاى از ميان خانواده و مال نيز روايت شده است . عرب به خلاصه و برگزيده شيء عفوة مىگويد وقتى گفته شود : اكلت عفوة الطعام يعنى دستچين غذا ، خوب و نابش را خوردم .
شريف رضى درباره فصاحت كلام حضرت مىگويد :
عجب معناى بلند و تعجّب انگيزى را با جمله : و من يقبض عن عشيرته الخ اراده فرمودهاند ، زيرا آن كه خير و نيكى را از خويشانش ، دريغ مىدارد ،
در حقيقت يك دست است كه بخشش را از آنها دريغ داشته است ، ولى وقتى به يارى آنان احتياج پيدا كند و به كمك آنها نياز شديد داشته باشد ، گروه زيادى از يارى دادن به او باز مىايستند و از فريادرسى او خوددارى مىكنند . در نتيجه از يارى دستهاى زيادى محروم شده ، و از قيام و اقدام قدمهاى استوار گروه زيادى بىبهره مانده است . بخش دوم خطبه با اين جمله آغاز مىشود : الا لا يعدلن عن القرابة : « آگاه باشيد از خويشان فقير و بىچيز كنارهگيرى نكنيد » . شارح بدوا بعضى لغات و حالات را توضيح مىدهد : فعل يراى از نظر اعراب ، در محل نصب است ، چون حال است براى فاعل « يعدلن » فعل ان يسدّها از نظر اعراب در محل جرّ است ، زيرا بدل از عن القرابة است با توضيح معانى و حالات بعضى از لغات :
مقصود حضرت از بخش پايانى خطبه ، تأييد و تأكيد بر مطالبى است كه قبلا به منظور تشويق و تحريص به بذل مال و انفاق به مستمندان بخصوص اقربا و خويشان متذكر شدند و اگر بخش دوّم را به طريقى به بخش اول خطبه ربط دهيم ، بخش آخر خطبه بمنزله نتيجه بيان حضرت خواهد بود .
حاصل فرمايش آن بزرگوار از جمله الا لا يعدلن . . . تا ايد كثيرة ، نهى از خرجهاى خدا ناپسندانه است .
حضرت ، فعل ان يسدّها را كه در معنى حقيقى بازداشتن جسمى از جسمى به صورت حسّى به كار مىرود ، در بازداشتن و ممنوعيّت معقول ، كه
[ 22 ]
جلوگيرى از تزلزل و از هم گسيختگى زندگى انسانى باشد ، بطور كنايه استعارى ،
به كار بردهاند .
با توضيحى كه داده شد ، مضمون بيان آن بزرگوار اين است كه انسان نبايد از اقربا ، و خويشانى كه در وضع زندگيشان ، آشفتگى مىبيند فاصله بگيرد و از ترميم اختلالات و از هم پاشيدگى وضع آنها ، بوسيله مازاد مالى ، كه زيادى و نقصانش در حال انفاق كننده تأثيرى ندارد ، خوددارى كند .
بعضى ظاهر كلام حضرت « لا يزيده . . . » را در نظر گرفته و به صورت اشكال مطرح كردهاند كه : مال هر چند اندك باشد ، وقتى بديگر اموال اضافه شود و انفاق نگردد ، مال انسانى را فزونى مىبخشد ، و اگر با انفاق نقصان يابد مال انسانى را كم مىگرداند . چگونه فرمودهاند : لا يزيده ان امسكه « اگر نبخشد مال را زياد نمىكند » . و لا ينقصه ان اهلكه : « و اگر ببخشد چيزى را كم نمىگرداند . » اين اشكال به دو طريق قابل پاسخگوئى است :
اول آن كه محتمل است ، حضرت زيادى و نقصان را ، بطور مطلق در مال نسبت به خود مال اراده نفرموده باشند ، بدين شرح كه ضمير يزيده و ينقصه به شخص انفاق كننده برگردد ، نه بمال و ثروت ، بدين معنى كه امساك يا بخشش ، زيادى و نقصانى در شخص پديد نمىآورد . اين فزونى و يا كمبود جزئى ، تأثير چندانى به حال انفاق كننده ندارد زيرا مقدار اضافيى كه در مال انسان باشد ، به اندازهاى كه بتوان بر حسب شريعت ، ضرورتش را تحمّل كرد ، بهبود بخشى حال انسان معتبر نيست و كمبود اين مقدار هم ، در آشفتگى و فساد حال انسان بىتأثير است .
با اين وصف اگر مازاد مال را نگهدارد ، تغيير محسوسى در وضعش پديد نمىآيد ، و اگر ببخشد ، چيزى كم نمىشود . در همين زمينه است كه انسان به عنوان نصيحت و اندرز ، به شخصى كه كارى را بر خود سخت مىگيرد ، و لازم است كه پند دهنده آن را سهل و آسان جلوه دهد مىگويد :
[ 23 ]
اين كارى است ، كه اگر ترك كنى ، ضررى ندارد ، و اگر انجام دهى ،
سودى عايدت نمىكند ، يعنى در صلاح حال تو چندان تاثيرى ندارد .
جواب دوم : محتمل است كه منظور حضرت از زيادى و نقصان ، اجر و پاداش اخروى و مدح و ستايش دنيوى باشد يعنى انفاق نكردن مال و نگهدارى آن شايستگى انسان را ، در نزد خداوند فزون نمىگرداند ولى در نزد مردم ، موجب فساد حال شخصى مىشود .
امّا در نزد خداوند ، خوددارى از بخشش مازاد مال ، به بندگان خداوند كه شديدا بدان نياز دارند در آخرت ، موجب بدبختى بزرگ و عذاب دردناك مىگردد .
به دليل فرموده حق تعالى كه : « . . . وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِى سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرَهُمْ بِعَذابٍ أَليم . » [ 10 ] اما در نزد مردم نيز موجب فساد حال مىگردد در اين باره كافى است كه پيرامون گفتههاى مردم در بدگوئى از بخل و بخل كنندگان مطالعه كرد تا اين حقيقت را دريافت . از طرفى بخشش و انفاق مال به مستمندان هم سبب نقصان نمىشود .
امّا در نزد خداوند ، به دليل وعدههائى ، كه به انفاق كنندگان در راه خود ، از پاداشهايى خوب و ثوابهاى بزرگ داده و فرموده است : اَلَّذينَ يُنفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فى سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يَتَّبِعُونَ ما اَنْفَقُوا مَنّاً وَ لا اَذىً . . . [ 11 ] .
در نزد مردم نيز انفاق نقصانآور نيست زيرا ، همگان بر ستايش بخشندگان و صاحبان جود و انفاق ، نظر داشته و كتابهاى نظم و نثر ، انباشته از مدح و
[ 10 ] سوره توبه ( 9 ) آيه ( 34 ) : كسانى كه طلا و نقره را ذخيره مىكنند و در راه خدا انفاق نمىكنند آنان را به عذاب دردناك بشارت بده .
[ 11 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 264 ) : كسانى كه اموالشان را بىمنت و آزار در راه خدا انفاق مىكنند پاداششان با خداست .
[ 24 ]
ستايش آنان است .
درباره سخن حضرت : و من يقبض يده عن عشيرته توضيح و شرح همان است كه سيد رضى بيان كرده است ، و آن عبارت از اين بود كه شخص هرگاه خير و نيكى را از بستگانش دريغ كند ، در حقيقت دست واحدى نفع و خير را از آنان باز داشته ، و هرگاه همين شخص نيازمند يارى اقربا و خويشانش باشد ، از يارى و كمك به او سرباز مىزنند . پس در واقع از خود يارى دهى ، دستهاى فراوانى را منع كرده است . شرح سيد رضى ( ره ) پيرامون اين جمله هر چند جالب و خوب است ، ولى نياز به تكميل و توضيح بيشترى دارد كه جنبه استدلالى پيدا كند . و بيان استدلال بدين شرح است :
وقتى انسان ، نفع و سودش ، با دستهاى زياد ، كاملتر از نفعى كه در خوددارى از انفاق و بخشش بديگران مىبرد بيشتر باشد ، واجب است كه با اعطا و بخشش به وسيله دست واحد ( دست انفاق كننده ) از منافع دستهاى زيادى دستهاى انفاق شده ، مورد انفاق بهرهمند شود در غير اين صورت ، با خوددارى از نفع مختصرى كه با دست واحدى انجام گرفته ، موجب خوددارى ، دستهاى زيادى از نفعرسانى به خود شده ، سود بزرگى را بر خويشتن تباه ساخته است . بنابر اين توجّه ،
به سود اندك و آنى ، سبب از بين رفتن منفعت بزرگترى شده است . اين امر ، نقض غرض و نادانى و ناآگاهى است . در تكميل مطلب فوق حضرت مىفرمايد : . . . و من تلن حاشيته من قومه المودّة : « آن كه برخوردش را ، با اطرافيانش ، سهل و آسان كند ،
دوستى خويشان و نزديكانش را استمرار بخشيده است . » اين جمله حضرت در تكميل تربيت ثروتمندان ، بيان شده كه سود خوش برخوردى و ملاطفت به اغنيا برمىگردد و رشته مصلحت در جهان از فروتنى و خوش برخوردى با مردمان ،
نظام مىيابد . حضرت با بيان نتيجهاى كه براى هر خردمندى مطلوب است ،
ثروتمندان را به تواضع واداشتهاند ، كه عبارت از استمرار دوستى و محبّت با مردم
[ 25 ]
است . فروتنى و خوش برخوردى ، به نفع خود اغنياست و سبب مىشود كه ،
مستمندان نسبت به آنها احساس نفرت نكنند ، اين نتيجه و ثمره همان مصلحتى است ، كه ثروتمندان جوياى آن هستند .
خداوند متعال با همين طريقه و روش پيامبرش ( ص ) را تربيت فرموده است ، آنجا كه دستور مىدهد :
وِ احْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنين [ 12 ] به حقيقت روشن است ، كه رمز اين دستور ، ايجاد مهربانى و محبّت ،
در ميان مسلمانان و احساس آرامش ، در كنار رسول خدا ( ص ) است و با اين طرز رفتار ، سخن آن حضرت را پذيرفته ، و با اعتماد به كلامش ، اطرافش را مىگيرند .
پر واضح است كه هيچ يك از اين فوايد ، در زمينه بدخلقى و خود بزرگ بينى حاصل نمىشود چنان كه خداوند مىفرمايد : . . . وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ القَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِى الأَمْر . . . [ 13 ] توضيح مطلب فوق پيرامون تربيت ثروتمندان ، بدين سبب بود كه منظور از حاشيته خطاب به اغنيا باشد . اما اگر مقصود از لفظ « حاشيته » در كلام حضرت ،
خدمتگزاران و پيروان باشند ، سخن حضرت ، به طريق ديگر جنبه تربيتى و فروتنى براى آنان را دارد ، به شرح ذيل :
قاعدة ، خدمتكاران و اطرافيان ، حافظ آبروى انسانند ، و درجه خردمندى شخص را تعيين مىكنند . مديريّت ، حسن تدبير ، مصلحت و شايستگى انسان ،
به ميزان سختگيرى و درشتخويى ، و يا نرمخويى و فروتنى خدمتكاران او نسبت به مراجعه كنندگان و مردم بستگى دارد و موجب نزديكى ، يا دورى ، خشم يا
[ 12 ] شعراء ( 26 ) آيه ( 215 ) : بال محبتت را براى پيروان مؤمنت بگستران .
[ 13 ] آل عمران ( 3 ) آيه ( 153 ) : اگر درشتخو و سختدل بودى از اطرافت پراكنده مىشوند براى آنان آمرزش بخواه .
[ 26 ]
محبّت ، انس يا كدورت انسانها مىشود . حكيمى در اين باره گفته است :
خدمتكاران و اطرافيان به منزله اعضاى بدن هستند . دربان شخص آبروى او ،
نويسندهاش دل او ، فرستادهاش زبان او خدمتگزارش دست و پا و چشم اوست .
چنان كه هر يك از اعضا لازم است به وظيفه خود بدرستى عمل كنند ، تا كارها به سامان برسد ، جانشينان اين اعضا نيز لازم است كه بدرستى عمل كنند همچنان كه خردمندان ، به ترك وظيفه درست هر يك از اعضاء انسان را ملامت مىكنند با عدم انجام وظيفه صحيح اين افراد نيز انسان را ملامت مىنمايند .
همچنان كه دوستى انسانها با فروتنى و خوش برخوردى خود انسان ادامه مىيابد ، خدمتگزاران نيز با رعايت آداب و رسوم نيك مورد قبول جامعه ، موجب ادامه محبت مىشوند .
از با اهميتترين و سودمندترين خصلتها ، خوش برخوردى ، و ترك تكبّر نفرتزا مىباشد . قضاوت مردم ، بر پايه خوبيها و بديهايى كه خدمتگزاران شخص دارند ،
قرار دارد . هر چند قضاوت صحيح در اين باره اين است كه بگوييم اكثرا چنين است .
توفيق فقط از جانب خداوند است .
[ 27 ]