میشود صورت كلی به آن داد و گفت گندم خراسان . همينقدر كه بشود صورتكلی به آن داد ، میتوان حساب را برد روی كميت . و درباره معدود ما اينطور استنباط كرديم كه آن روايات كه مسئله معدودرا آوردهاند ، مقصود نه معدودهايی است كه از قبيل مكيل و موزوناند يعنیبا كميت قابل تقديرند و احيانا تبديل به مكيل و موزون هم میشوند ، مثلتخم مرغ . بلكه مقصود معدودهايی از قبيل اسب و شتر است كه آنها رانمیشود با كميت معين كرد و زياده در مورد آنها صدق نمیكند . اما مسئله اسكناس . ما نگفتيم كه حتما ماليت مال خود اسكناس استبلكه گفتيم كه بنابراين مطلب است . اين يك امر اقتصادی است و امرینيست كه فقيه روی آن نظر بدهد يعنی يك موضوع است . اينكه آيا اسكناسخودش واقعا ماليت دارد يا اينكه اسكناس هم به منزله يك سند است وخودش ماليت ندارد ، يك امر فقهی نيست كه فقيه بايد روی آن نظر بدهد .يك امر اقتصادی است . اگر در واقع و خارج ثابت بشود كه اسكناس حكمسند را دارد ، فقها هم از حرف خود دست بر میدارند . مثلا در مسئله تمبر، من خودم در حاشيه رساله آقای ميلانی نوشتهام [ كه ] مسئله تمبر به عقيدهمن هيچ درست نيست . اينكه میگويند تمبر خودش ماليت دارد و مثلا يكتمبر دو ريالی ، دو ريال ماليت دارد صحيح نيست . تمبر به منزله رسيدیاست برای دولت . دولت كه میخواهد پاكت مرا برساند دو ريال میخواهدبگيرد . تمبری كه من روی پاكت میزنم ، رسيد پول من است نه اينكه تمبرماليت دارد . در اسكناس هم بعيد نيست كه همان حرف شما درست باشد .آنها اينطور |