اميدواران را طرح كرديم و رسيديم به وامی كه ايشان تعبير كردند به وامبستانكاران . و اين همان است كه بانك آن را به صورت سفته و برات وغيره انجام میدهد و در بازار معمول است ، به اين صورت كه كسی جنسی رانسيه به ديگری میفروشد و از طرف سفته میگيرد ، مثلا شش ماهه به مبلغهزار تومان . به اين ترتيب فروشنده بايد سر شش ماه پولش را دريافتكند ولی در اين فاصله به پول نقد احتياج پيدا میكند . فكر میكند اگر بجایآن هزار تومان ، الان نهصد تومان پول نقد بگيرد ، و در اين مدت اين پولدر گردش باشد ، سود بيشتری میبرد . سفته را به بانك واگذار میكند كه يامیفروشد و يا قرض میگيرد صورتش را عرض میكنم و بجای هزار تومان كه درچند ماه بعد بايد دريافت كند ، نقدا نهصد تومان دريافت میكند تا بتواندپولش را به جريان اندازد . آيا اين درست است يا نه ؟ اين كاری است كه هم فقها خواستهاند راه حلی برايش درست كنند و همآقای مهندس بازرگان خواستند راه حلی برايش پيدا كنند . ولی يادداشتهایايشان كه در اختيار من گذاشتند ، آنقدر قلم انداز نوشته شده بود كه مننتوانستم بخوانم . از خودشان خواهش میكنم كه بعد توضيح بدهند .در راه حلی كه فقها خواستهاند پيدا كنند ، نخواستهاند ماهيت قضيه راعوض كنند . خواستهاند همين كه وجود دارد به همان واقعيتی كه هست ،برايش صورت شرعی بسازند . اول بار آقای حاج ميرزا حسن خسروشاهی كه تاجر معروفی بود و پدر همينخسروشاهی هاست كه حالا خيلی معروف هستند ، و مرد درس خواندهای بود ،رساله كوچكی به اسم سفته و سرقفلی |