بسيار قوی وجود دارد مخصوصا از طرف پدر نسبت به پسر و خصوصا اينكهمعمولا پدر زودتر از پسر میميرد و ثروت او ميان فرزندان تقسيم میشود ، درواقع ربائی كه پسر به پدر میدهد ، مثل اين است كه از يك جيبش درمیآوردو به جيب ديگرش میگذارد . فلسفه ربا در اينجا وجود ندارد . همينطوراست در مورد زوج و زوجهای كه واقعا زندگی مشترك دارند و آنچه دارندبرای يكديگر خرج میكنند . ربا گرفتن اينها نيز از يك جيب به جيب ديگررفتن است . بنابراين آن ايرادی كه آقای مهندس بازرگان به آقای مهندسطاهری گرفتند به نظر من وارد نيست . ولی اينكه اين نظريه را بپذيريم يانپذيريم بستگی دارد به اينكه از نظر فقهی آنگونه الغاء خصوصيت در اينجامیتوانيم بكنيم يا نه . ممكن است بسياری از فقها بگويند نه ، ما اينمقدار الغاء خصوصيت نمیكنيم ، اين نوع قياس است . چون فقها از قياسبيش از حد میترسند . علت اين امر هم مكرر عرض كردهام بيش از حداستفاده غلطی بوده است كه ابوحنيفه و اتباع او از قياس كردهاند .ابوحنيفه و اتباع او به بهانه اينكه اخبار ضعيف است و حديث قابلاعتماد كم داريم ، بنای فقه را گذاشتند بر قياس و مشابه سازی و اينگونهكارها ، و اگر مبارزه نشده بود با فقه قياسی ابوحنيفه ، هم از طرف خودسنيها و هم از طرف شيعه ، اصلا ديگر از فقه چيزی باقی نمانده بود . خودسنيها داستان شيرينی در اين زمينه نقل كردهاند كه ابوحنيفه آنچنان عادتكرده بود به قياس گرفتن كه در امور طبيعی هم قياس میكرد و گاهی چيزهایمضحكی از آب در میآمد حالا ممكن است اين داستان را به عنوان شوخی ساختهباشند میگويند روزی ابوحنيفه |