اگر نسيئه در آنها راه داشته باشد ، فضلی كه به لحاظ مدت ، منظور نظرربا گيرنده است با فضلی كه معلول تفاوت ارزش نقدين است با يكديگرمشتبه میشود ، و چون تبديل طلا به نقره و بالعكس را شارع نمیخواهد مطلقامنع كند ( زيرا كه از احتياجات مردم است ) لذا تقابض فی المجلس راشرط كرده است تا ربا در آن راه نيابد . و شايد بتوان گفت علت اينكه گندم و جو در باب ربا جنس واحد تلقیشده است اين است كه در قديم اين دو ، حكم پول را داشته است .ولی اين احتمال درست نيست ( 1 ) زيرا اگر چنين بود تقابض فی المجلسدر اينجا هم معتبر میشد نه وحدت جنسی ، كما اينكه در طلا و نقره تقابضفی المجلس معتبر شده است نه وحدت در جنس . شايد وجه اينكه گندم و جو ، جنس واحد اعتبار شده اين است كه ارفاقیبه حال فقرا شده باشد ، زيرا معمولا فقرا نان جو میخورند و اغنيا گندم ، واگر يك وقت غنی بخواهد تفننا نان جو بخورد ( گندم خود را بدهد و جوبگيرد ) نبايد زياده بگيرد ( 2 ) . و يك پاورقی : 1 - تقابض در بيع حنطه به شعير شرط نيست ولی نقد بودن شرط است وهمين كافی است . 2 - در حقيقت بايد گفت جو و گندم از لحاظ ارزش واقعی يكسانند (ارزش غذائی آنها برابر است ) از لحاظ رغبات اختلاف پيدا كردهاند ولیسستی اين سخن پوشيده نيست . و اصح آن است كه بگوئيم اتحاد حنطه و شعيرجنسا درست نيست چنانكه در سرائر باب ربا شديدا بر قول به اتحاد آنهاحمله كرده است . و شايد قول به اتحاد خطائی باشد كه از اجتهاد صحابهناشی شده و سپس داخل در احاديث گرديده است چنانكه از روايت صحيح مسلمكه میگويد انی اخاف ان يضارع » . . . همين معنی استفاده میشود . ( وشايد اشتراك لفظی آنها در لفظ طعام نيز مؤثر در اين خطا باشد ) و اينروايت مقدم است بر > |