میگردد . ( رابطه تجارت با عامل رابطه علت فاعلی است و رابطه آن باسرمايه شبيه رابطه علت قابلی است ) . خلاصه آنكه ما قبول داريم كه انسان مالك نتاج ملك خود میباشد ( به هرنحوی كه تعلق نتاج به ملك باشد ) . ولی پول به هيچ نحو مولد نيست . پول از آن جهت كه پول است فقطقابليت دارد كه تبديل شود به متاع ديگر و همين جهت ملاك ارزش پول استو به اصطلاح ارزش پول است در سلسله معلولات مبادله است ، ارزش ما بعدالمبادله است بر خلاف ارزش كالاها كه در سلسله علل مبادلات است يعنیارزش ما قبل المبادله است ، و خود مبادله چه در پول و چه در غير پول ازنوع منافع و آثار توليدی نيست كه شیء را بتواند به شكل سرمايه در آورد .قابليت مبادله كه امری اعتباری است لازمه مملوكيتهای فردی است . بهعبارت ديگر مبادله ارزش شیء را علاوه نمیكند . خلاصه هر متاعی قابلمبادله است ( زيرا ماليت دارد و عقلا مبادله اموال را با يكديگر جايزمیدانند ) ولی صرف مبادله ايجاد ارزش نمیكند و لهذا عمل كسانی كهمینشينند و مال التجارهای را كه قبض نكردهاند و روی آن هيچ عملی انجامندادهاند ، میفروشند و خريدار با مبلغی علاوه به ديگری میفروشد ، و بیجهت قيمت آن را بالا میبرند عقلا و منطقا حرام است ( 1 ) . زيرا صرف مبادله صفتی در كالا ايجاد نمیكند كه موجب ارزش آن شود ، ودر حقيقت اين عمل سازشی است بين سرمايه داران پاورقی : 1 - به همين دليل ما مطلق بيعهای ( لا اقل بيعهای تجاری ) قبل القبض راحرام میدانيم . |