میدانند ) و قبول داريم كه نظام رباخواری تنبل پرور است و موجب ركودسرمايه انسانی است ، ولی اين اصل اقتصادی را كه میگويد " هر چيزی كهموجب ركود سرمايه میشود بايد تحريم شود " قبول نداريم . زيرا میدانيمكه در اسلام هر چند افراد تشويق به كار شدهاند ولی اجبار اقتصادی و الجاءبه كار مورد نظر شارع اسلام نبوده است . اسلام نخواسته است كه همه راههایاعاشه را بر اشخاص ببندد جز راه كار را تا اشخاص ملجأ به كار كردنبشوند ، به دليل آنكه ارث را تحريم نكرده است ، هبات را تجويز كردهاست ، اجاره داری و مضاربه را صحيح دانسته است . پس نمیتوان تحريم ربارا در اسلام از اين راه دانست . 3 - قطع رابطه بين ثروت و كار . ( 1 ) مبنای اين وجه اين است كه هر ملكيتی كه بر اساس كار پيدا نشده استظلم است و باطل است ، و چون رباگيرنده كاری انجام نمیدهد استحقاق ربارا ندارد و مالكيت وی نسبت به آن مشروع نيست . فرق اين وجه با وجهسابق اين است كه وجه اول بر پايه اصل اقتصادی تحريم ركود سرمايه ، تنبلیو مفتخواری رباخوار را حرام كرده است و اين وجه بر پايه اصل اخلاقی واجتماعی عدالت و حرمت ثروتی كه مولود كار نيست ، ربا را حرام میداند .در وجه اول نظر به اين نيست كه سرمايه مالی مولد وجه نظر به اين است كهسرمايه انسانی نبايد معطل بماند ، و در اين وجه نظر به اين است كه عايدیمشروع منحصر است به عايدی حاصل از كار . به عبارت ديگر در وجه اول نظربه عدالت نيست ، درپاورقی : 1 - به عبارت ديگر : اصل : الانسان لا يملك الا عمل نفسه . |