اين مبلغ اضافه در حقيقت به منزله اجاره و كرايه مبيع است در آن مدت .اين توجيه صحيح نيست برای اينكه اولا حقيقتا نقل و انتقال تحقق يافته ولهذا اگر مبيع تلف شود ، از مال مشتری است نه بايع و طبعا منافعش بهخود او تعلق دارد نه به بايع . ثانيا ممكن است مبيع غير قابل بقا باشدمثل ميوه جات و يخ و بالاخره چيزهايی كه انتفاعش به اتلافش است نه بهابقائش ، و در اين صورت كرايه معنی ندارد . حقيقت اين است كه اشكال نسيه مبتنی بر اين است كه ثمن و مثمن يكقيمت واقعی دارد كه آن همان مقدار كاری است كه روی آن صورت گرفته استو ملاك ارزش هم همين است ، و ديگر اينكه هر چه زائد بر مبلغ واقعیقيمت گرفته شود ربا است ، و حد اكثر اين است كه هر چه زائد بر مبلغواقعی ، متناسب با مدت و به خاطر زمان و عامل زمان گرفته شود ربا است. در صورتی كه نظريه ديگر نيز هست و آن اينكه ملاك و معيار قيمت ، عرضهو تقاضا است ، و عرضه كم و تقاضای زياد واقعا ارزش را بالا میبرد ، وثانيا قيمت و ارزش توافق شده لازم نيست حتما توافق داشته باشد با قيمتواقعی اعم از آنكه قيمت واقعی را كار تعيين كند يا عرضه و تقاضا .معامله نقدی بر زيادتر از مبلغ واقعی نيز صحيح است و احيانا بیانصافیاز يك طرف و گشادبازی از طرف ديگر هست ولی ربا نيست . خلاصهليبراليسم در تجارت محفوظ است . البته اشكال باقی اين است كهليبراليسم در تجارت قابل جلوگيری ، و تعيين نرخ عادلانه به سود مصرفكننده و خريدار است به خلاف نسيه كه از نوع معامله مضطر است كه جلوگيریاز آن به زيان خريدار است كه نوعی مضطر |