دادهاند . مثلا اسلام میتوانست اينطور بگويد : هر فروشندهای اگر جنس خودرا نقد میفروشد ، چنانچه با سودی بيش از ده در صد بفروشد ، معاملهاشباطل است و اگر نسيه میفروشد ، فلان مقدار باشد نه بيشتر . ولی اين كاررا نكرده زيرا درست هم نبوده كه يك قانون كلی لا يتخلف ازلی و ابدی وضعبكند . اما اين اختيار را به حاكم داده است . نسيه ناشی از آزادی فروشنده است در تعيين قيمت معامله نسيه در واقع يك استفادهای است از اضطرار . يعنی از نوعمعاملات مضطر است البته نه به آن شدت كسی كه جنسی را نسيه میخرد ، حتمابه دليل اينست كه نمیتواند پول آن را نقد بدهد يا لا اقل برايش صرفنمیكند . فروشنده در فروش جنس خود آزاد است ، مشتری را در شرايط خاصیمیبيند و آن اينكه پول را اكنون نمیتواند بدهد و میخواهد بعد از مدتیبپردازد . از اين حالت اضطرار او استفاده میكند و قيمت را بالا میبرد .معامله نسيه بالا بردن قيمت است نه قيمت بعلاوه چيزی ديگر . بالا بردنقيمت در معامله نقدی هم فی حد ذاته [ موجب فساد معامله نيست ] . البتههمان طور كه عرض كردم ممكن است حرام باشد . حرمت تكليفی را با حرمتوضعی نبايد اشتباه كنيم . خيلی موارد ، حلال تكليفی است ولی در حد يكحرام مبغوض است مثل طلاق كه پيغمبر ( ص ) میفرمايد با يك طلاق عرشالهی میلرزد . « ابغض الحلال عند الله الطلاق ». ممكن است كسی بگويدچيزی كه اينقدر مبغوض است كه به موجب آن عرش الهی میلرزد ، چرانگفتهاند منسوخ يا حرام است ؟ پاسخ اين است كه طلاق چيزی است كه |