در فقه مطرح بوده اين است كه دو نفر با همديگر معامله میكنند . چونمشتری بايع را نمیشناسد ، گاهی يك وضعی پيش میآيد كه مشتری حق داردجنس را پس بدهد مثل خيار فسخ اگر جنس ، معيوب از آب در آيد . يكنفر میآيد ضامن میشود كه اگر اين معامله فاسد از آب در آمد ، من ضامنهستم . مثلا شخص ناشناسی میخواهد فرشی را به شما بفروشد . شما يكدغدغهای داريد ، میگوئيد من اين شخص را نمیشناسم ، اين فرش به اينقيمت خوب میارزد ولی فردا اگر اين فرش ، دزدی از آب در آمد ، تكليفمن چيست ؟ ! اگر صاحبش آمد و شناخت و شاهد هم آورد و معلوم شد اينفرش دزدی است ، در اين صورت صاحب مال حق دارد مالش را ببرد . آنوقتتكليف پول من كه فروشنده گرفته و رفته و به او دسترسی ندارم چه میشود ؟در اينجا يك نفر میآيد ضامن عهده میشود . يعنی میگويد اگر خللی در اينمعامله پيدا شد و معلوم گرديد كه اين جنس مثلا دزدی بوده و خلاصه اين خطروجود داشت كه پول تو از بين برود ، من ضامن هستم . اين هم خودش يك نوعبيمه است . در واقع آن شخص معامله شما را بيمه میكند . و نظير اين استضمان درك . ضمان درك آنجايی است كه عيب در كار باشد . درك به معنیعيب است . ضمان درك يعنی ضمان عيب . شما معاملهای با يك فروشندهناشناس میكنيد . با خود میگوئيد نكند اين جنس معيوب از آب در بيايد وآن وقت دسترسی به فروشنده نداشته باشم . يك كسی میآيد ضامن درك يعنیضامن عيب میشود ، میگويد اگر اين جنس معيوب بود ، من خسارتش را بهشما میپردازد . |