طبيعتا همين قدر كه چيزی از ملك كسی خارج شد ، آثار مالكيت هم از اوسلب میشود . هم اثر منفیاش و هم اثر مثبتش . اثر مثبتش مالكيت منافعاست يعنی قبلا اگر اين مال توليد منفعت میكرد به وسيله تجارت ، يا نمویداشت و يا مثل حيوان نماء متصل يا منفصل داشت ، متعلق به مالك بود [ولی پس از آنكه از ملك مالك خارج شد ، مالكيت منافع آن نيز از اوسلب میشود . در مورد قرض نيز ] به دليل اينكه مال ، تمليك به غير شدهو غير ، مالك است مثل مشتری يا متهب ، از آن لحظه هر چه منفعت داشتهباشد ، مال قرض گيرنده است نه قرض دهنده ، چون فرض اين است كه ازملك قرض دهنده خارج شده است . از جنبه منفی هم همانطور كه در بيع به صرف اينكه جنسی فروخته شد اگرآن جنس تلف شود ضررش متوجه مشتری است زيرا در ملك او تلف شده ، ودر هبه هم اگر چيزی كه هبه شده تلف شود ، ضررش متوجه متهب است نهواهب چون در ملك او تلف شده ، در مورد قرض هم اين جهت وجود دارد .به صرف قرض دادن اگر مال تلف شد ، ضررش بر مقترض است نه مقرض ،چون فرض اين است كه از ملك مقرض خارج شده است . اما در باب اجاره ،به دليل اينكه عين در ملك صاحب اولی است اگر هم تلف شود در ملكخودش تلف شده . استهلاك و كسر قيمتی هم اگر پيدا كند در ملك خودشپيدا شده . قهرا منافعی هم كه به اين كالا تعلق میگيرد متعلق به همانمالك است . پس حق دارد اجاره بگيرد . ولی در مورد قرض چنين نيست . قرض از نظر مقرض عقيم است و نمیتواندسودی داشته باشد . علتش اين است كه وقتی قرض |