نيست بلكه بساهست كه به نفع آن سرمايه هم هست . مثلا اسبی را كه مدتیبيكار مانده ، كرايه میدهند تا چند ساعتی كار كند و میگويند اين حركتچند ساعته برای سلامت خود اسب هم خوب است . بنابراين لزومی ندارد كهمال الاجاره را بر اساس استهلاك سرمايه يعنی ضرری كه بر سرمايه واردمیآيد بدانيم . به علاوه میدانيم كه مال الاجاره نه در قانون شرع و نه درقانون عرف از اين فرمول به دست نمیآيد كه اصل قيمت تقسيم بر زمان كلاستهلاك ضرب در زمان جزء استفاده ، بلكه حساب جداگانهای دارد و بهحساب منافع شیء گذاشته میشود . اگر ما در باب ربا فلسفه استثمار راقبول كنيم ، مسئله اجاره هم قهرا نمیتواند حل بشود ، چون فلسفه استثمارمبتنی بر همين اصل است . كه ارزش فقط مال كار است و بس . در آن صورتاجاره را هم بايد بر همان اساسی توجيه بكنيم كه آقای بهشتی كردند . ولیآنطور كه ما توجيه كرديم ، گفتيم چه مانعی دارد كه سرمايه خودش سودداشته باشد زيرا در بسياری از موارد خود سرمايه هم مثل انسان كار میكنديا لا اقل ابزار كار انسان است . يعنی انسان بدون سرمايه يك مقدار كارمیتواند بكند ، همين انسان با كمك سرمايه كار بيشتری میتواند بكند ،مثال سادهاش اينكه وقتی انسان بدون بيل زراعت میكند ، و هنگامی كه باكمك بيل زراعت میكند ، محصول كارش در اين دو حال برابر يكديگر نيستبلكه كاری كه خودش به وسيله بيل انجام میدهد مساوی است با مجموع كارخودش و كاری كه روی بيل صورت گرفته كه آن كار اين است كه چوب را ازدرخت جدا كردهاند و بعد آهنگر بيل را در ظرف مثلا يك ساعت درست كردهيا نه ، اساسا آن ابزار هم شیء موجودی است در طبيعت ، فرق نمیكندبنابراين |