سكه به پول اعتبار میدهد و تفاوت مسكوك و غير مسكوك به مقدار كاری كهروی آن صورت میگيرد نيست زيرا آن كار ، مثلا عكس فلان پادشاه يا ملكه ،ارزشی برای مصرف كننده ايجاد نمیكند . سكه تعهد و ضمانت دولت است .پس در حقيقت مبلغی از ارزش پول را اعتبار ايجاد كرده است و ايناعتبار ضمانت است از طرف دولت كه در قبال آن حاجتهای واقعی مردم رارفع كند . از اينجا واضح میشود كه به طريق اولی اسكناس ارزش واقعیندارد . اسكناس نيز تعهد و ضمانت دولت است ولی اينكه آيا اين ارزشاعتباری از آن جهت است كه پشتوانه طلا در كار است و اسكناس نماينده طلااست و يا ضمانتی است نظير ضمانت سكهها ، مطلب ديگری است . به عقيدهما ايرادی كه بر بيان غزالی هست بيشتر از اين جهت است كه فرض كرده درربا پول مطلوب بالذات است . اين بيان اولا نقض میشود به تجارت . در تجارت نيز هدف تاجر تبديلپول كوچك به پول بزرگ است . جريان تجارت عبارت است از : " پكوچك ك پ بزرگ " . پس تجارت و مضاربه نيز بايد حرام باشد .ثانيا در هيچيك از اينها و لو آنكه هدف تحصيل پول زيادتر است ، دليلبر اين نيست كه پول مطلوب بالذات شده است . ذخيره كن و رباگير هر دوطالب ازدياد ثروت میباشند . پول در نظر آنها از آن جهت مطلوب است كهبا داشتن آن بالقوه همه چيز را دارند به علاوه اينكه برای ذخيره كردن ازهر چيز ديگر بهتر است . و ثالثا اين دليل در ربای معاملی و در ربای قرضی غير پول جاری نيست . |