يادآوری بيان ارسطو در كون شیء من شیء ولی شيخ در اينجا از بحث خارج میشود ، به مناسبت اينكه بحث داغی رویبيان ارسطو در اين مورد بوده است . به بيان ارسطو ايرادهائی گرفتهاند وشيخ میخواهد بگويد كه بيان ارسطو را میشود به گونهای توجيه كرد كه ايرادوارد نباشد . آنگاه به نقل بيان ارسطو و ايرادهائی كه مطرح شده میپردازدو در آخر به توجيه و تفسير بيان برمیآيد به شكلی كه آن ايرادها هيچكداموارد نباشد . در جلسه پيش اجمالا گفتيم كه ارسطو مطلب را در مقاله الالفصغری آورده است . در اين مقاله وقتی كه خواسته درباب علل قابلی بحثكند تعبيری داشته كه ترجمه عربی آن " كون شیء من شیء " است ، يعنیوجود چيزی از چيز ديگر . كلمه " من " در اصطلاح فلسفی خود در اين عبارتاشاره به قابل دارد . پس " كون شیء من شیء " يعنی پيدايش چيزی از يكماده قابلی . اين " من " هميشه اشاره به علت قابلی دارد ، برخلاف كلمه" عن " كه اشاره به علت فاعلی است . اگر گفتند " علة عنه " يعنیعلت فاعلی و اگر گفتند " علة منه " يعنی علت قابلی . او تعبيرش اينبوده كه گفته " كون شیء من شیء علی قسمين " چيزی از چيزی بوجود بيايد ،و به تعبير ما چيزی از مادهای بوجود بيايد ، اينكه چيزی ماده برای چيزديگر باشد بر دو قسم است : يكی به نحو استحاله و ديگری به نحو استكمال .البته اين تعبير از ارسطو نيست ولی بيانی كه كرده است همين نتيجه رامیدهد . اگر بخواهد به شكل استحاله باشد به اين معنا است كه مادهایپذيرای يك صورت و فعليت است ، بعد صورت اول را رها میكند و صورتديگر را به خود میگيرد . ما اسم اين را استحاله میگذاريم . گفتيم كه درطبيعيات قديم معتقد بودند كه عناصر قابل تبديل به يكديگرند ، البتهعناصری كه آنها میشناختند و عناصر میدانستند . مثلا میگفتند كه آب قابلتبديل به هوا است و هوا هم قابل تبديل به آب است . میگفتند كه [ درتبديل آب به هوا ] آب علت مادی هوا میشود ، ولی به نحو استحاله ، بهاين معنا كه [ ماده آب ] صورت آب بودن را رها میكند و صورت هوا بودنجای او را میگيرد . پس |