ممكن است كه در بعضی اصطلاحات آنچه را كه ما عقل بالملكة ناميديم ، عقلبالفعل بنامند . و آنچه را ما عقل بالفعل ناميديم ، عقل بالملكة بنامند .اين برمیگردد به [ وضع ] اصطلاح ، ولی در اصل حقيقت ، و اين كه عقل مراحلمختلفی را طی میكند ، در اين جهت ميان حكمای مشائی اختلافی نيست . نظريه مراتب داشتن عقل با نظر افلاطون كه علم تذكر است تفاوت دارد نكته دوم اين است كه اين نظريه از يك نظر بر ضد آن نظر افلاطون استكه معتقد است نفس انسان و روح انسان قبل از اينكه به بدن تعلق بگيرد ،به صورت يك موجود بالفعل در جهان ديگر بوده است و معلومات خودش راقبلا دريافت كرده است . وقتی كه به اين جهان میآيد به واسطه تلبس بهبدن حالتی شبيه به حالت نسيان برای او پيدا میشود . و علومی كه بعد يادمیگيرد تذكر و يادآوری است . ولی اين نظر كه قائل به عقل هيولانی و عقل بالملكة و عقل بالفعل و عقلبالمستفاد است ، میخواهد نظر افلاطون را رد كند و بگويد كه چنين نيست .بلكه انسان در وقتی كه متولد میشود ، در ابتدای تولد ، فقط عاقل بالقوهاست . يعنی بالفعل هيچ علمی را ندارد ، نه اين كه دارد و به يادشنمیافتد . زيرا به حسب اين نظريه نفس انسان قبل از بدن مخلوق نبوده وبا بدن خلق شده است . البته نمیگويند كه از بدن خلق شده ، میگويند بابدن خلق شده . يعنی آن ذات در همان لحظهای كه بد ن تمام و كمال در رحمآفريده میشود ، میرسد به يك مرحلهای كه در آن مرحله استعداد پذيرش نفسرا دارد ، و در آن حال نفس آنا با بدن خلق میشود . سؤال : در روايات هست كه ارواح قبل از ابدان بوده است . استاد : نه خير ، معلوم نيست كه چنين باشد . خود قرآن [ از جهت كسبعلم ] |