عكس نظر افلاطون را میگويد : " « و الله أخرجكم من بطون أمهاتكم لاتعلمون شيئا »" ( 1 ) ، نه اين كه همه چيز را میدانست . پس اين نظريه از يك طرف بر ضد آن نظريه معروف افلاطون است . نظريه مراتب داشتن عقل بر مبنای قوه و فعل ارسطو است اين نظريه از يك جهت ديگر براساس آن نظريه معروف قوه و فعل ارسطواست . نظريه قوه و فعل ارسطو كه يك نظريه فوقالعاده دقيقی است ، ايناست كه در طبيعت هميشه اشياء از حالت بالقوه به حالت بالفعل سوق دادهمیشوند ، يعنی در جوهر اشياء چنين چيزی هست . زيرا ارسطو قائل به نظريهماده و صورت است . او به ماده تنها قائل نيست ، بلكه به صورت هم قائلاست . او میگويد يك نوع رابطهای ميان ماده موجود و صورتهای آينده هست. و میگويد كه ماده از طريق كون و فساد متحول به صورت و متصور به صورتمیشود ، و از يك قوهای پا به مرحله فعليت میگذارد . فعليتی كه ارسطوبرای اشياء قائل است ، امری است كه با ماده اشياء متحد است ، ولی عينماده اشياء نيست . يعنی بنابر نظريه ارسطو ، عقل انسان وقتی كه از مرحلهعقل هيولانی پا به مرحله عقل بالملكة میگذارد ، واقعا جوهر به مرحلهای ازكمال در ذات خودش نائل شده كه اثر آن درك بديهيات اوليه است . و بعدكه به مرحله عقل بالفعل میرسد ، باز اين جوهر به صورت جديدی نائل میشودكه اثرش آن عملی است كه نامش عقل بالفعل است . و چنانكه گفتيم ، اگركسی به عقل بالمستفاد مستقلی هم قائل شده ، باز میگويد وقتی از عقلبالفعل به عقل بالمستفاد میرسد ، صورت جديدی پيدا میكند .پاورقی : 1 - سوره نحل / . 78 |