سبب خودآگاهی ديوار به خودش باشد ، در حالی كه هيچ وقت ديوار به خودشآگاه نيست ، و يا تصوير من در شما مناط آگاهی من به خودم نيست . در علمحصولی ، تصوير آنوقت مناط آگاهی است كه آن تصوير در يك من خودآگاهقرار گيرد . سؤال : ببخشيد ، يعنی میشود گفت كه در علم حصولی هم ، بنابراين مقدمه، بين عالم و علم يك وحدت و اتحادی است ؟ استاد : در علم حصولی ؟ - : بله استاد : ما اينجا حالا اسمش را ارتباط و اتصال میگذاريم ، البته اتصالهم در واقع نوعی اتحاد است . ولی حالا ما با وحدت كار نداريم .از اينجا اساسا میفهميم كه هر علم حصولی براساس علم حضوری است . اگرعلم حضوری نباشد ، علم حصولی هم نيست . يعنی تصوير به نحو علم حضوریپيش من حاضر است ، و چون اين تصوير به نحوی با شیء خارجی تطابق داردمیگوئيم كه شیء خارجی به نحو علم حصولی پيش من حاضر است . يعنی علمهمان حضور است ، و حقيقت علم ، علم حضوری است ، [ با اين التفات ] كهدر بعضی از مراتب علم حضوری آن چيزی كه پيش عالم حاضر است و آن چيزیكه معلوم عالم است ، در عين اينكه خودش معلوم اين عالم است ، يك شیءديگر هم [ به تبع آن ] معلوم اين عالم است . زيرا اين علم عين آن شیءخارجی است ، يك نوع عينيت و تطابق با آن دارد . روانشناسها در تحليل اينكه چطور میشود كه بچه اول بار به خود آگاهمیشود ، میگويند كه تصويری از فلان شیء خارجی در او پيدا میشود ، و بعد اوكم كم به وجود خودش پی میبرد . اين حرف صحيحی نيست . [ حل اين مسأله ]جز با اين قابل تصوير نيست كه آنچه من است و خود است ، در يك موجودخود آگاه ، عين آگاهی باشد و خودش از سنخ آگاهی باشد . |