جواب اين است كه ما در اينجا فرض كردهايم كه همه واجبالوجود هستند.اگر واجبالوجود نباشند كه ما بحث نداريم، اما اگر گفتيم واجب الوجودندمعنیاش اين است چيز مشتركی هم در اين و هم در آن هست . هر معنی مشترككه در دو فرد است يا بايد از قبيل جنس باشد و يا از قبيل نوع و يا ازقبيل عرض عام و يا عرض خاص. میدانيم كه وجوب وجود نمیتواند از نوععوارض باشد . در كتب متأخرين اول به اثبات واجب میپردازند و بعد وحدت را اثباتمیكنند . اما شيخ مثل ارسطو بحث كرده است ، يعنی اول تناهی علل رااثبات كرده است . حال اين سؤال پيش میآيد كه آيا همانطور كه اثباتمیكنيم واجبالوجود فاعلی واحد است ، علت غائی هم واحد است ؟ علتمادی نهائی هم واحد است ؟ . . . شيخ میگويد ما فقط دليل داريم كه واجبالوجود واحد است . برهان میگويدكه هر ممكنالوجودی از ناحيه علت فاعلی بايد به يك واجبالوجود منتهیشود ، از طرف ديگر وحدت آن را اثبات میكنيم . و میگوئيم كه همه غاياتو مواد و ممكنات از نظر فاعل به واجبالوجود منتهی میشوند . پسواجبالوجود علت اولی است مطلقا ، يعنی نه تنها همه فاعلها به او منتهیمیشود بلكه [ غايات و مواد و ممكنات نيز به او منتهی میگردد ] . |