اگر بگوئيد زياده شرط وجوب وجود است ، پس بايد در ديگری هم وجودداشته باشد . نمیشود كه مشروط بدون شرط باشد . اگر بگوئيد زياده شرط وجوب وجود نيست ، فقط همان زياده است ، فقطيك خصوصيتی است ، مثل ضمالحجر فیجنب الانسان ، يك امری است كه دراينجا ملحق شده به وجوب وجود ، ولی شرط تحقق وجوب وجود نيست .در اين مورد آن ايراد قبلی وارد نيست ، ولی يك ايراد ديگر وارد میشود. آن ايراد اين است كه لازم میآيد كه واجبالوجود در خارج مركب باشد ازوجوب وجود و زياده . يعنی اين فرد واجبالوجود باشد مع زياده . و ادلهتركيب امتناع در واجبالوجود اين مطلب را نفی میكند . بيان ديگر شيخ در رد اين وجه شيخ برمیگردند و مطلب را به شكل ديگری بيان میكنند . آن شكل ديگر ايناست : بحث ما در اين است كه دو واجبالوجود كه در وجوب وجود اشتراكدارند ، مختلفالحقيقة هستند ، يعنی دو حقيقت و دو نوع مختلفند .اشتراكشان در امر جنسی است و اختلافشان در فصل . [ يا اينكه يك حقيقتهستند و اختلافشان در عرض عام يا عرض خاص است ] . اين بيان همان راهیاست كه در اوائل كتاب هم ذكر كردهاند و بهتر است .تفاوت جنس و فصل با عرض عام و خاص درباب جنس و فصل ، فرق ميان جنس و فصل با عرض و معروض چيست ؟چطور شده كه مثلا درباب انسان میگويند كه حيوان جنس است و ناطق فصلاست ، ولی مثلا ماشی عرضعام است و ضاحك عرض خاص است ؟ حالا اگر مابه جای ناطق ، ضاحك را بگذاريم چه عيبی دارد ؟ بيائيم بگوئيم كه حيوانجنس است و ضاحك فصل است . چون اگر ملاك امتياز میخواهيم ، میشود كهوجه |