بيت شروع میشود :
ألا كل شیء ماخلا الله باطل |
و كل نعيم لا محالة زائل |
او بعدها اسلام آورد و اسلام اختيار كرد . میگويند حضرت رسول صلی اللهعليه وآله راجع به مصراع اولش فرمود : أصلح شعر قالت العرب . هيچ عربیبه اين راستی نگفته كه "
ألا كل شیء ما خلا الله باطل |
" چون هر چيزی غير از خداوند واقعا به حسب ذات خودش باطل است . درنظام علت و معلول كه قرار بگيرد هستی خودش را از علتش دارد ، پسحقيت خودش را هم از علتش دارد ، نه از ذات خودش . چون هستی را ازذات خود ندارد پس در ذات خود باطل است . يعنی بماهو هو باطل است ،به واسطه علت حق است . خود آن علت هم اگر مثل او ممكن باشد همين جوراست ، تا برسد به علتی كه هستيش از خودش باشد . بنابراين :
ألا كل شیء ما خلا الله باطل . |
دو معنای حق الف : به معنای واقعيت داشتن
كلمه حق به دو معنا گفته میشود : يكی به همان معنا كه شیء حقيقت داردو ثابت است . در حديثی نقل كردهاند كه كميل از حضرت امير عليهالسلامسؤال كرد : ماالحقيقه ؟ آن چيزی كه خود به ذات خودش حقيقت است چيست؟ يعنی آنچه من میبينم نمیتواند عين حقيقت باشد . حقيقت هست ، ولی عينحقيقت نيست ، چيزی است كه حقيقت بودن خودش را از يك حقيقت ديگردارد . پس آن حقيقت اصلی چيست ؟ میگويند فلان كس در جستجوی حقيقت است ، يعنی میخواهد به منبع حقيقتبرسد . يعنی میخواهد بگويد كه از اين اشياء هر چه را كه میبيند مجازمیبيند . مجاز ديدن غير از سراب ديدن است و واقعيت نداشتن است .میگويد اينها همه واقعيتهائی هستند كه واقعيتشان از خودشان نيست . پسآن كه واقعيتش