پس ، [ ببينيم اين تركيبی كه در آن صورت عناصر باقی است ] استحالهاست يا استكمال ؟ اينجا كه عناصر تركيب میشوند و از تركيب آنها يكمركب بوجود میآيد استكمال صورت نگرفته است . زيرا يك چيز نيست كهمستكمل شده باشد ، چند چيز آمدهاند و جمع شدهاند و از مجموع آنها يك چيزبوجود آمده است ، نه اينكه يك شیء موجود كمالی پيدا كرده باشد .استحاله هم نيست . زيرا اگر بگوئيم استحاله است بايد قائل شويم كه صورعناصر زايل شده است ، ولی گفتيم كه بوعلی عقيده دارد كه در اين تركيباتصور عناصر زايل نمیشود . بنابراين تقسيم ارسطو از " كون شیء من شیء "شامل " كون المركب من العناصر " نشده است . اينهم باز ايراد ديگریاست كه بر بيان ارسطو گرفته شده است . معلوم میشود كه اين ايرادها راقبلا ديگران بر ارسطو گرفتهاند كه بوعلی آنها را نقل میكند و به اينايرادها جواب میدهد . ايراد چهارم رابعا ، اين ايراد نيز مطرح است كه ارسطو آمده و درباب علت مادیتعبير " كون شیء من شیء " را آورده است . كلمه ماده يا موضوع رانياورده ، بلكه تعبير " كون شیء من شیء " را آورده كه تعبير ناقصی است. اين تعبير در جائی درست است كه ما شيئی داشته باشيم با يك اسم خاصكه از آن شیء ديگری با اسم ديگری پيدا شود ، با يك تغيير حالتی شیء ديگربا اسم ديگر پيدا شود . ولی ما مواردی داريم كه اساسا " كون شیء من شیء" نيست و در عين حال مسأله عليت مادی در آنجا صادق است . يعنی مادهصورتی را قبول كرده ، اما " كون شیء من شیء " نيست . چون معنای اينتعبير ، كون شیء من شیء آخر است . و اين تعبير در جائی درست و صادقاست كه آن شیء اول نامی داشته باشد كه با پيدايش شیء دوم نامش زايلگردد . مثل " كون الرجل من الصبی " . صبی بودن صبی متقوم به اين استكه اصلا رجل نباشد ، بعد كه صبی تبديل به رجل میشود ، با اينكه گفتيم |