اينكه روشن باشد . مقصود از اين اصطلاح اين است كه علم به تبع صور باشد ،علم صوری باشد ، حالا میخواهيد اسمش را علم حصولی بگذاريد يا علم ارتسامی، منظور علمی است كه به تبع يك سلسله صورتها است ، ولی نه صورتهائی كهاز معلوم گرفته شده باشند ، بلكه صورتهائی كه معلوم از آنها گرفته شدهاند. البته اين بيان بوعلی را به كلی رد كردهاند و كنار گذاشتهاند .سؤال : چگونه میشود كه اين علم ، علت باشد و مقدم بر معلول باشد ، درحالی كه بايد معيت داشته باشند ؟ استاد : مسأله اين كه خود علت چگونه بر معلول تقدم دارد ، مسأله ربطحادث به قديم است كه ما قبلا اين را حل كرديم و آن به علم كار ندارد .مسأله اين بود كه وقتی علت تامه باشد ، معلول بايد مقارن آن باشد .- : من ربط را نمیگويم ، اين تقدم را میگويم . استاد : ربط يعنی همان . يعنی همان طرح اشكال تقدم و تأخر . اين اشكال، اشكال معيت علت تامه با معلول است . اين اشكال در جای خودش حل شدهاست . درباب وجود عينی علت و معلول اين اشكال هست كه بالاخره علتهابايد در ازل باشند و معلولها در لايزال . اما در علم و معلوم اين اشكالپيدا نمیشود . چون علم به معلول مثل خود معلول يك امر مادی نيست كهبخواهد در زمان پيدا شود ، و لهذا اين اشكال پيدا نمیشود . پس بوعلی [ در مورد علم واجب تعالی به اشياء ] از اين راه وارد شده ،كه اين نظر بوعلی را از جنبههای زيادی رد كردهاند . |