اما تناهی علل صوری اوضح از اين است كه احتياج به برهان داشته باشد .صور غيرتناهی در آن واحد غير ممكن است . در عين حال ، همان برهانی را كهدر تسلسل علل ذكر كرديم در اينجا هم جاری است . يعنی هر جا كه آن شروطجاری باشد اين برهان هم جاری است . آن شروط عبارتند از : اول اينكه امورغيرمتناهية باشند ، ديگر اينكه بين امور ترتب باشد ، و سوم اينكه امورمعيت داشته باشند . ابداع و احداث آنگاه شيخ مطلبی را عنوان میكند كه قبلا هم بحث شده بود . حكما بينابداع و احداث فرق میگذارند . البته حكما به هر دو ايجاد میگويند .احداث يعنی ايجاد شيئی از شيئی . . . احداث را بيشتر تكوين مینامند واين اصطلاح وقتی است كه شیء يك مايه قبلی داشته باشد . ابداع آنجائیاست كه چيزی از چيزی بوجود نيامده است ، [ و صرف ايجاد و ابداع است ]. حكما قائل هستند كه هيچ چيز در طبيعت ابداعی نيست ، همه تكوينی واحداثی است . اما اشيائی نيز داريم كه ابداعياتند ، ايجادشان صرف ايجاداست ، نه ايجاد شیء از شیء به عقيده اينها عقول مجرده از اين نوع است ،البته نفس چنين نيست . در مورد طبيعت هم اگر همه موجودات وكل آنرا درنظر بگيريم باز هم نسبت به ذات باری ابداعی است . همه طبيعت ديگر ازچيزی بوجود نيامده است ، برای مجموع طبيعت ديگر مادهای وجود ندارد ." كون من " دو اصطلاح دارد ، يكی به اين معنی است كه هر چيزی مادهایدارد . به اين معنی هيچ چيزی از عدم بوجود نيامده است ، چون عدم چيزینيست كه از آن چيزی پيدا شود . اما به يك معنی ديگر همه اشياء از عدمبه وجود آمدهاند . به اين معنی كه هر شيئی در مرتبه ذاتش وجود نيست ،بعد به واسطه علةالعلل هست میشود . اينكه عدم موجود گردد محال است ، وجود هم محال است كه معدوم شود . |