مقصود اول از تعبير كون شیء من شیء مقصود اول : ما در اين تعبير دو شیء داريم كه شیء اول از شیء دوم استبه اين معنا كه تمام جوهر و ذات او در اين هست . تفاوتی كه با هم دارنددر اين است كه اين كمال يافته آن شیء است نه چيز ديگر . پس يكی ازموارد اطلاق اين تعبير اين است كه ميان اين شیء و آن شیء در جوهر و ذاتهيچگونه اختلافی نيست و تمام ماهيت آن در اين هم وجود دارد . تفاوتشاناينست كه اين كمال يافته آن است ، شیء دوم همان شیء اول است بعلاوه يكسلسله كمالات ، كه اين كمالات قهرا از نوع اعراض خواهد بود . مثل " كونالرجل من الصبی " وجود مرد از كودك . مرد از كودك بوجود آمده ، هر دودارای يك ماهيت هستند و هر دو از يك نوع يعنی انسان میباشند . اما باهم اين تفاوت را دارند كه مرد همان كودك كمال يافته است . اين كمالنيز يك كمال ذاتی و جوهری - ( البته در نظر بوعلی و مشائين ) نيست .كمالی عرضی است ، مثلا قد كودك هشتاد سانتيمتر و قد مرد صد و شصتسانتيمتر است ، و در خصوصيات ديگری نظير اين با هم تفاوت دارند ، اماماهيتشان يكی است ، اين همان انسان است كه از مرحله نقص به كمال رسيدهاست . پس گاهی منظور ما از تعبير " كون شیء من شیء " اين معنا استكه شیء اول عين شیء دوم و همان شیء دوم است از جهت ذات و جوهر ، ولیشیء دوم كمال يافته شیء اول میباشد .مقصود دوم از تعبير كون شیء من شیء مقصود دوم اين است كه جزئی از جوهر اول در جوهر دوم است ، نه تمامجوهر اول . جوهر شیء اول در شیء دوم وجود دارد ولی نه تمام جوهر و ذات ،بلكه جزئی از آن وجود دارد . مثل اينكه آب به هوا تبديل شود يا به آبتبديل شود ، " كون الهواء من الماء " يا " كون الماء من الهواء " .وقتی كه میگوئيم آب از هوا بوجود آمد مقصود اينست كه اين هوا قبل ازتبديل به آب دارای مادهای و صورتی |