شناخت اعتبارات ذهن در اينجا به اين نكته توجه بفرمائيد . ما اكنون به واجبالوجود كارنداريم ، میرويم سراغ اعتبارات ذهن در جاهای ديگر . شما يك ماهيت ،مثلا انسان را در نظر بگيريد . میگويند برای انسان سه جور اعتبار در ذهنمیشود . اين مسأله همان اعتبارات ماهيت است كه در فلسفه مطرح است وبه يك علت خاصی در علم اصول هم اخيرا مطرح شده است . البته در زمانبوعلی اينقدر زياد مطرح نبوده و هيچ جا ما بحثی به نام اعتبارات ماهيتنداريم . در لابلای كلماتش يك چيزهائی گاهی پيدا میشود . ولی از زمانخواجه به اين طرف بحثی باز شده تحت عنوان اعتبارات ماهيت ، و بعد هرچه به اين طرفتر آمده اين بحث دامنهدارتر شده ، زيرا جای بحث بيشتریداشته است . بحث اعتبارات ماهيت اين است كه اگر ما ماهيتی مثل انسانرا در نظر بگيريم ، سه جور میتوانيم آن را اعتبار كنيم . اين بحث يكی ازنكات خيلی خوب است ، از مسائل خوب شناخت ذهن است . ما در " اصول فلسفه " روی اين مطلب خيلی تكيه كرديم كه انسان تا ذهنرا نشناسد نمیتواند فلسفه داشته باشد . غالبا اين اعتبارات ذهن باواقعيات مخلوط و اشتباه میشود ، و همين سبب گمراهی میگردد . اگر انسانذهن را بشناسد و اين انبوه انديشهها را از همديگر تشخيص بدهد و بشكافد ،میبيند كه حقيقت و واقعيت خيلی برايش روشن و واضح میشود . از زمانكانت به اين طرف اين انعطاف در دنيای اروپا هم پيدا شد كه فلسفه يكمرتبه متوجه شناخت ذهن شد و به نقد عقل عملی و عقل نظری و نظاير اينحرفها پرداخت . اين بسيار انعطاف بجائی بود كه رخ داد . كانت متوجه شدكه ما برای اين كه فلسفه خوبی داشته باشيم بايد در درجه اول برويم و خودذهن را بشناسيم ، خود عقل را بشناسيم ، فعاليتهای ذهن و فعاليتهای عقل رابشناسيم ، تا اينها را نشناسيم [ فلسفه خوبی نخواهيم داشت ] . [ برای روشن شدن مطلب ] مثالی را ذكر میكنم : اگر يك آدمی باشد كه |