قهرا انتساب به يك امر ( مستقل ) نخواهد بود ، انتساب به امری است كهآن امر عين انتساب به علت است . اينست كه علت اولی كه علت وسط استعلت معلول آخر هم خواهد بود . بله ، اگر علت كه ايجاد كننده معلول است فقط نسبتی به معلول میداد ،و وجود معلول يك چيز بود و نسبتش به علت چيز ديگر ، میگفتيم حال كهاين هم يك وجودی دارد و يك نسبت به اوئی ، منافاتی ندارد كه معلولديگری به اين معلول نسبت ديگری داشته باشد غير از نسبتی كه اين معلول باعلت خود دارد . و در اين صورت دليل نمیشود كه معلول دوم هم نسبتی با آنعلت داشته باشد . كأنه مثل اينست كه حلقههائی را به يكديگر قلاب كردهباشيم ، اولی را به يك جای دومی ، و جای ديگر دومی را به سومی . اينمعنايش چنين نيست كه اولی به سومی هم قلاب شده باشد . اما وقتی كه دومیتمام وجودش قلاب به سومی است ، اولی نيز كه بسته به دومی است عين بستهبه سومی نيز است . اينست كه اگر ما يك علت اولی داشته باشيم ، نه فقط علت اولی برایمعلول بلاواسطه خود است ، بلكه علت معلول معلولش و علت معلول معلولمعلولش هم هست ، اگر چه صدهزار واسطه هم داشته باشد . و به همين دليلاگر معلول اخيری داشته باشيم ، نه فقط معلول علت مباشر خودش است ،بلكه معلول علت علتش و معلول علت علت علتش هم هست . اينجا است كه وقتی ما بتوانيم مطلب را به اين شكل تصور بكنيم ، آنوقت اين نكته برای ما روشن میشود كه اگر معلول اخيری داريم و يك عدهوسائط و يك علتی هم داريم ، وسط چه يكی باشد چه دو تا و چه سه تا و چهبيشتر همه در حكم وسط واحدند . يعنی همانطور كه اگر يك واسطه بودمیگفتيم كه اين واسطه نسبتی با اين طرف دارد و نسبتی با آن طرف ، اگرسه تا واسطه هم باشد همه همان انتساب را دارند ، همه حكم يك منتسب رادارند ، چون همه اينها عين انتساب به مافوق خودشان هستند . اينست كهشيخ میگويد كه وسط چه يكی باشد چه دو تا و |