هشتم يعنی الهيات بالمعنی الاخص آمده است ، نامی كه متأخرين بر اينمباحث گذاردهاند . جايگاه طرح تناهی علل در فلسفه اولين بحث همين مسأله تناهی علل است . مسأله تناهی علل هم میتواند درامور عامه مورد بحث قرار بگيرد و هم در الهيات بالمعنی الاخص . از آنجهت كه اگر در تناهی علل بطور كلی و علت و معلول بطور كلی بحث شود ازمباحث امور عامه است نه از مسائل الهيات بالمعنی الاخص . يعنی جای آنباب علت و معلول است . و لهذا خيلی از فلاسفه آنچه را كه شيخ در اينجاذكر كرده است درباب علت و معلول آوردهاند . و حال آنكه شيخ در آنجاذكر نكرده و فقط وعده داده كه در الهيات ذكر كند . مثلا در اسفار بحثتناهی علل در همان باب علت و معلول ذكر شده و در الهيات بالمعنی الاخصبه آن اشارهای كرده و رد شده است . تناهی علل از آن جهت كه تناهی عللاست جايش در مبحث علت و معلول است . در آنجا هم كه در تناهی عللبحث میكنند اختصاصی به علت فاعلی ندارد . همانجور كه شيخ هم در اينجاعنوان كرده ، هم درباب علت فاعلی بحث میكنند و هم درباب ساير علل .گفتيم كه ارسطو اين بحث را ظاهرا در كتاب اللام آورده است . چون بحثاو درباب خدا و محرك اول در همان كتاب اللام است . حالا يادم رفته ولیآنقدر كه يادم هست شايد در كتاب ارسطو باب علت و معلول از بابالهيات بالمعنی الاخص اصلا جدا نباشد . يعنی آنچه كه مربوط به خدا ومحرك اول بوده ، كه در كتاب ارسطو مسائل زيادی هم درباب خداوند نبوده، در همان باب علت و معلول ذكر شده . با اينكه شيخ باب علت و معلولرا از باب معرفت مبدأ اول جدا كرده در عين حال يك قسمتهائی را دراينجا از كتاب ارسطو پيروی كرده است . يعنی مبحث تناهی علل را در همانجا ذكر كرده كه از علت اولی و واجب الوجود بحث كرده است . |