بيرونی ، میتواند مسيری را طی كند كه در آن مسير از علل درونی خودشاستفاده نمايد . به قول مولوی :
موجود تمام موجود تام آن موجودی است كه هر كمال ممكنی كه برای او هست ، و هر حدو اندازه كمالی كه برای او ممكن است ، حاصل است . يعنی ديگر متكاملنيست . اين جور نيست كه اول در مرحله قوه باشد و بعد تدريجا به فعليتبرسد و كمالات خودش را تدريجا كسب كند . بلكه نحوه وجودش به نحوی استكه از همان اولی كه وجود دارد ، كه چه بسا آن اوليت زمانی هم نباشد ،تمام كمالات ممكن را دارد . حالت منتظرهای هيچ وقت برای او نبوده ونيست . به عقيده اينها همه مجردات ، يعنی عقول مجرده ، كه مجردهای تام وبالذات هستند ، موجود تام میباشند . يعنی برای آنها ديگر تكامل وجودندارد . چونپاورقی : 1 - [ مثنوی معنوی ، دفتر سوم ، چاپ كلاله خاور ، ص 198 ] . |