به اين كه يك شیء در آن واحد محال است كه هم هست باشد و هم نيست باشد. اين مرحله را اصطلاحا عقل بالملكة میگويند . عقل بالفعل دوباره ذهن تدريجا به رشد خود ادامه میدهد و به يك مرحله بالاتری میرسد. و اين از حدود سن شش سال به بعد است . به مرحلهای میرسد كه ذهن قدرتاستدلال پيدا میكند . وقتی كه بتوان برای يك بچه سادهترين مسائل را بابرهان ثابت كرد . قدر مسلمش اين است كه حدود نه سالگی بچه چنين قدرتیرا پيدا میكند . در مرحلهای كه مثلا سادهترين برهانهای رياضی را كسی مثلمادرش حل كند و ذهن او متوجه اين استدلال بشود و بتواند با راهنمائی مادر استدلال كند . حال چه در مسائل رياضی باشد ، يا در غير مسائل رياضی .هر وقت ذهن به اين مرحله برسد كه بتواند اين عمل را انجام دهد ، [ بهمرحله ديگری از عقل رسيده است ] . استدلال نوع خاصی از عمل است . يعنیچه ؟ يعنی آن بديهيات اوليه را پايه و مبنا قرار میدهد و صغری و كبریدرست میكند و از آنها يك نتيجه ثانوی میگيرد . يعنی يك مسأله نظری رابر پايه اين بديهيات حل میكند . مسلما در ابتدا يك بچه نوزاد دارایچنين قدرتی نيست . اين قدرت را بالقوه دارد ، نه بالفعل . پس بعد ازمرحله بالقوه به مرحله بالملكة درمیآيد ، يعنی بديهيات اوليه برايشحاصل میشود . بعد میرسد به مرحلهای كه ذهن آنقدر قدرت پيدا میكند . كهمیتواند استدلال كند . يعنی آن مبادی اوليه را مبنا قرار میدهد برای يكسلسله نتايج نظری ، اگر چه سادهترين مسائل باشد . البته اين هم باز تدريجا رشد میكند ، و هر چه معلومات زيادتر میشود ،مسائل بيشتری را حل میكند . ولی اينها همه را مرحله عقل بالفعل میگويند .در مرحله عقل بالفعل چنين است كه آنچه را انسان با قوه استدلال میداند ،در حالی كه استدلال میكند . معقولات در ذهن او حضور دارد . ولی در حالی كهدر استدلال |