فصل ششم - قسمت چهارم شرح و توضيح متن : واجبالوجود عقل محض است مطالبی كه [ در دو جلسه قبل ] از خارج كتاب گفتيم ، مقداری از آن درشفا نبود ، ولی مربوط به بحث بود . چون عبارات اين بحث خيلی زياد است، [ امروز ] عبارت را میخوانيم ، هر جا كه مشكل باشد [ توضيح میدهيم : ]و واجبالوجود عقل محض ، لانه ذات مفارقه للماده من كل وجه ، وقدعرفت أن السبب فی أن لايعقل ( 1 ) الشیء هوالماده وعلائقها لاوجوده . وأماالوجود الصوری فهوالوجود العقلی وهوالوجود الذی اذا تقرر فی شیء صارللشیء به عقل ، واجبالوجود عقل محض است ، يعنی ذاتی است كه عين تعقل و عين علماست . در آنجا علم و عالم دو چيز نيست ، كمااينكه گفتيم در هر مجردیاين چنين است . در نفس انسان هم علم و عالم دو چيز نيست . چرا ؟ به چهدليل ؟ برای اين كهپاورقی : 1 - اين را هم میتوان به صورت " لايعقل " خواند ، و هم به صورت "لايعقل " ، هر دو درست است . |