مقولات دهگانه بحث میكنند يكی از مقولات را مقوله كيف مینامند ، بعدمقوله كيف را به اقسامی تقسيم میكنند ، میگويند كيفيات بر چند گونهاست : كيفيات جسمانی ، كيفيات نفسانی ، كيفيات متصل به كم ، كيفياتاستعدادية . در كيفيات جسمانی اموری از قبيل الوان يا حرارت و برودت ويبوست و امثال آن را ذكر میكنند . و درباب كيفيات مختصه به كم اشكال واقسام ديگر را بيان میكنند . و از جمله ، كيفيات نفسانيه را میشمارند .در اين تعبير كيفيات نفسانيه هم مانند كيفيات جسمانيه ، نوعی كيفمحسوب میشوند . آنوقت در كيفيات نفسانيه حالاتی از قبيل لذت ، الم ،اراده ، ميل و از جمله علم را میشمارند . درباب مقولات معمولا همين كاررا میكنند . حتی كسانی هم كه نظريه آنها اين است كه علم از سنخ وجوداست ، اين حساب را بهم نمیريزند . اين حسابی كه از قديم و شايد از زمانارسطو بوده و مقولات را چنين تقسيم میكردند ، اين فلاسفه هم به همين شكلبيان میكنند . يعنی در واقع يك نوع تسامحی بكار میبرند . اگر با اينحساب بخواهيم بگوئيم ، مطلق دانستن ، چه علم حصولی و چه علم حضوری و درعلم حصولی چه تصديق و چه تصور ، همه كيفياتی هستند كه عارض بر نفسمیشوند . برخلاف كيفيات جسمانيه كه عارض بر جسم میشوند . اگر ما با اين حساب جلو بيائيم و بخواهيم به تعبير امروز بيان كنيم ،علم هم خودش يك پديده است ، يك فنومن است . در ميان پديدههای عالمكه در نتيجه يك سلسله تركيبات در عالم پيدا میشوند ، علم هم خودش يكپديده است . همانطور كه پديدههائی چون الوان و شكلها داريم ، پديده خاصديگری هم در كنار آنها داريم كه نام آن علم است . ولی اين بحثی است كهدرباب مقولات میكنند . درباب وجود ذهنی كه بحث علم از جنبه ديگری در آنجا مطرح است ، و يادرباب اتحاد عاقل و معقول كه در آن هم از جنبه ديگری بحث علم مطرحمیشود ، [ علم از سنخ وجود شمرده شده است ] . |