همه موجودات از او ناشی شدهاند ، پس همه بعد از او قرار میگيرند و اوقبل از اشياء ديگر است . در اينجا فرق نمیكند كه اشياء ديگر بلاواسطه ازاو صادر شده باشند . يا معالواسطه . يعنی لازمه اين كه واجبالوجود واحدباشد و مرجع كل اشياء باشد و وجود همه موجودات به او منتهی بشود اينستكه او اول باشد . واحد واحد ما قبلا درباب واجبالوجود ثابت كرديم و روی آن هم تا آخر پافشاریداريم كه واجبالوجود واحد است و احد است . ( اين دو اصطلاح با يكديگرتفاوت دارند ) . واحد است يعنی اينكه ليس كمثله شیء ، لاشريك له ،همتا ندارد ، ولم يكنله كفوا احد ، لاكفوله ، در مرتبه وجود او هيچ موجودیوجود ندارد ، مثل ندارد . زيرا مثل و همتا داشتن به اين معنا است كهواجبالوجود ديگری در عرض او وجود داشته باشد . به عبارت ديگر مثلداشتن يعنی اينكه وجودی در عرض او باشد كه لازمه وجود هم عرضاوواجبالوجود بودن آن وجود است . ولی مسأله أحد بودن و احدی الذات بودنيعنی اينكه ليس بمركب، بسيط محض است، لاجزء له ، در ذات او شیء و شیءفرض نمیشود . در ذات هر موجود ديگر نوعی از كثرت حتی در مجردات هست.هر موجودی اگر چه از مجردترين موجودات باشد - بجز ذات واجبالوجود -نوعی كثرت را دارا است ، حتی اگر اين كثرت با تحليل عقلی فرض شود . ولهذا میگويند: " كل ممكن زوج تركيبی مركب من ماهية و وجود ". هر ممكنیجفت است، يعنی حقيقتش يك حقيقت مزدوج دارد: چيزی است و وجودی، چيزیاست كه وجود دارد ، ماهيتی و وجودی دارد . كسانی كه با مشرب فلسفی فكرمیكردند آيه " « و من كل شیء خلقنا زوجين »" ( 1 ) را چنين تفسيرپاورقی : 1 - مقصود از زوجين جفت است . زوج هم به معنای جفت گفته میشود و همبه معنای فرد در مقابل فرد ديگر . مثل اينكه الان به زن و شوهر زوجينمیگوئيم [ كه شوهر زوج زن و زن زوجه شوهر > |