شود ، همين مطلب را شيخ خيلی بسط داده و تقريبا يكی دو صفحه لااقل رویاين قضيه بحث كرده ، و به عبارتهای مختلف آورده است . در صورتی كهمطلب همين بود كه عرض كردم . سؤال : اين اشكال قاعده به اين قسمش كه علم فعلی باشد وارد نمیشود .استاد : كدام قسم ؟ - : علم دو قسم است يكی به تبع معلوم ، يكی هم صور مرتسمه كه فعلیباشد . استاد : شيخ میخواهد بگويد كه علم در ذات حق هميشه به نحو كلی است .علم جزئی به جزئی است كه به نحو جزئی است و حالت انفعالی دارد . شرح و توضيح متن وليس يجوز أن يكون واجبالوجود يعقل الاشياء منالاشياء ، والا فذاته امامتقومه بما يعقل ، فيكون تقومها بالاشياء ، واما عارضه لها أن تعقل ، فلاتكون واجبة الوجود من كل جهة ، وهذا محال . و يكون لولا أمور من خارج لميكن هو بحال ، و يكون له حال لايلزم عن ذاته بل عن غيره فيكون لغيره فيهتأثير ، والاصول السالفه . تبطل هذا و ما أشبهه ، ولانه مبدأ كل وجود فيعقلمن ذاته ماهو مبدأ له وهو مبدأ للموجودات التامة بأعيانها ، والموجوداتالكائنة الفاسده بأنواعها أولا و بتوسط ذلك بأشخاصها . معنی ندارد كه علم واجبالوجود به اشياء از ناحيه اشياء باشد ، يعنیعلم انفعالی باشد . كه در اين صورت يا ذاتش متقوم به اين معقولی استكه از ناحيه اشياء آمده ، كه لازم میآيد اصلا ذاتش معلول اشياء باشد . ياحداقل اين است كه بگوئيم نه ، ذاتش متقوم به اين علم نيست ، يعنی علمبه اين عارض است . باز هم لازم میآيد كه واجبالوجود محل تغيير باشد .بنابراين علم واجب تعالی انفعالی نيست . |