بوعلی از اين راه وارد شده است كه واجب تعالی علت تامه عالم است .واجب تعالی علت تامه اشياء ، و به تعبير ديگر ، علت تامه صادر اولاست . و صادر اول علت تامه صادر دوم ، تا برسيم به علل آخر . از طرفديگر میدانيم كه علم به علت ، علت علم به معلول است . ( 1 ) [ بهعبارت ديگر : ] واجب تعالی علت تامه است برای صادر اول ، و از طرفديگر واجب تعالی به ذات خودش علم دارد . اين را قبلا ثابت كردهايم . وگفتيم كه علم به علت ، علت علم به معلول است . پس واجب تعالی علم بهمعلول اول هم دارد . معلول اول هم علت برای معلول دوم است . ثابت كرديم كه واجب تعالیعلم به معلول اول دارد ، و گفتيم كه [ علم به علت ، علت علم به معلولاست ، ] پس علم حق تعالی به معلول اول علت علم به معلول دوم است . واين امر الی غير النهايه هم كه جلو برود . همينطور است . يعنی آنچه وجودعينی در عالم هست ، ناشی از وجود علمی است . علم حق تعالی به ذات خودعلت است از برای علم به صادر اول ، و ذات حقتعالی علت است از برایعين صادر اول . باز خود صادر اول علت است برای صادر دوم ، و علم بهصادر اول علت است از برای علم به صادر دوم ، الی غيرالنهاية . پس هستیقهرا يك نظام علمی پيدا میكند ، در مقابل نظام عينی . تفاوت بيان بوعلی و شيخ اشراق در علم واجب به غير به آن بيان شيخ اشراق ، نظام علمی عين نظام عينی است . البته اينها باهم منافاتی هم ندارند . چون آن علم حضوری است و اين علم حصولی است .اين بيان برای اين است كه يك نظام علمی مقدم بر نظام عينی وجود دارد .به همان ترتيبی كه ميان اعيان اشياء رابطه علی و معلولی هست ، عين همانترتيب هم در نظامپاورقی : 1 - خواجه طوسی [ ره ] يك بيانی در همينجا دارد كه خود شيخ به آنصورت بيان نكرده است . |