درباب انواع حيوانات هم اين مطلب را قبول ندارند كه بشود يك ماهيتیدر يك جا جنس باشد و در جای ديگر نوع باشد . لااقل امثال شيخ اين مطلبرا قبول ندارند . امثال ملاصدرا در بعضی جاها اين را قبول میكنند . يعنیدرباب امور مادی و ماديات قبول میكنند كه ماده در عالم واقع و نفسالامرگاهی دو حالت پيدا میكند : حالت لابشرطی و حالت بشرط لائی . ماده درحالت بشرط لائی نوع میشود ، و در حالت لابشرطی جنس میشود . میگويندحيوانيتی كه در انسان است و حيوانيتی كه در الاغ است ، هر دو با اين كهحيوانيت هستند ، ولی در حيوانيت میباشند . در [ الاغ ] حيوانيت بشرط لااست ، يعنی حيوانيتی كه ابا دارد از اين كه غير حيوانيت با او جمع شود. و در [ انسان ] حيوانيت لابشرط است ، كه استعداد پذيرفتن غير حيوانيترا هم دارد . حالا اين بحث مقداری دامنهدار میشود ، بيان شيخ به آن گونهحرفها نمیكشد . غرض تفهيم اين مطلب بود كه كسی بگويد دو واجبالوجودداشته باشيم كه امتيازشان از يكديگر به اين است كه يكی همان حقيقتواجبالوجود است با يك امر وجودی و يك شرط وجودی ، و ديگری همانواجبالوجود است بدون آن شرط وجودی . مثالهائی كه من در اينجا آوردم ،شيخ نياورده . نظير اين مواردی كه احيانا گفته میشود كه اختلاف دو نوع بايكديگر به اين صورت باشد . اين هم يك فرض ديگر . فرض دو واجبالوجود كه امتيازشان به دو فصل وجودی باشد يك فرض ديگر اين بود كه دو واجبالوجود در حقيقت وجوب وجود بايكديگر شركت داشته باشند و امتيازشان از يكديگر به دو امر وجودی باشد .يكی واجبالوجود باشد مع فصل وجودی ، و ديگری هم واجبالوجود باشد مع فصلوجودی آخر . شيخ هر كدام را به تفصيل رد میكند . |