واجبالوجود از مقولات خارج است از اينجا شيخ وارد يك مطلب ديگری میشود ، و آن اين است كه : وقتی ماگفتيم واجبالوجود نه جنس دارد و نه فصل ، معنايش اين است كه ازمقولات خارج است . زيرا مقولات تقسيم بنديهائی است كه از روی ماهياتشده است . مقوله جوهر و نه مقوله عرض [ همه ماهيات هستند ] . پس بايدبگوئيم واجبالوجود از مقولات خارج است ، يعنی نه جوهر است و نه مقولاتعرضی است . زيرا اگر واجبالوجود جوهر باشد ، معنايش اين است كهجنسالاجناس او جوهر است . هر ماهيتی كه داخل در مقوله جوهر باشد ، بهاين معنا است كه جنسالاجناس او جوهر است . وقتی كه ما در اينجا گفتيمكه واجبالوجود لاجنسله ، داخل در هيچ مقولهای نيست ، يعنی هيچ مقولهایجنس او نخواهد بود ، نه جوهر و نه هيچ يك از اعراض .طرح يك اشكال : حد جوهر بر واجب تعالی صدق میكند مستشكل میآيد اشكال میكند كه چگونه شما میگوئيد واجبالوجود جوهر نيستو حال آنكه حد جوهر بر او صدق میكند . اين حد صدق میكند ، حالا شمامیخواهيد اسم جوهر را بياوريد يا نياوريد . يك وقت هست كه شمامیخواهيد كلمه جوهر و لفظ جوهر را بر او اطلاق نكنيد ، كه اين يك امرقراردادی است ، مثل آنچه كه محدثين يا غير محدثين ما معتقدند كه اسماءالله توقيفی است . يعنی ما از اسماء الهی آن اسم را میتوانيم بر خداونداطلاق كنيم كه از شرع رسيده باشد يا در سنت معتبر آمده باشد . اگر درقرآن و سنت معتبر نرسيده باشد ، به صرف اين كه عقل ما تشخيص میدهد كهاين از اسماء حسنای پروردگار است و از صفات كماليه است ، نمیتوانيماطلاق كنيم . چون ممكن است كه ما اشتباه كنيم . مستشكل هم میگويد يكوقت هست كه شما اسم جوهر را از باب يك امر شرعی نمیخواهيد اطلاق كنيدتا آن عدد شرعی را ملاحظه كرده باشيد ، اين يك |