قسمت اول در نسبت معقولات به واجب است . در قسمتهای گذشته ثابتكرديم كه علم حقتعالی به ذات خود عين ذات است ، علمی است كه در آنجاعقل و عاقل و معقول يكی است . ولی گفتيم كه علم حقتعالی به اشياء ديگرعين ذات نيست ، بلكه آنها معلول ذات هستند ، يعنی علم حقتعالی بهاشياء ديگر معلول علم حقتعالی به ذات خود است . همانطور كه ذاتحقتعالی علت از برای همه اشياء است ، علم حقتعالی به ذات خود هم علتاز برای علم به ساير اشياء است . بيان مطلب را قبلا گفتيم و نظرياتديگری را هم كه از شيخ اشراق و ديگران بود اشاره كرديم و گذشتيم . زمينههای بحث : 1 - آيا علم حقتعالی از طريق تفكر است ؟ از حرفهای گذشته ممكن است كه يك نوع توهمی بوجود بيايد . ما گفتيم كهعلم حق تعالی به ذات علت است از برای علم به معلول اول ، و علم بهمعلول اول علت است از برای علم به معلول دوم ، و همينجور الی غيرالنهايه . در اينجا ممكن است كسی چنين فكر كند كه شايد اين نظير آنچيزی است كه برای نفس پيدا میشود . همانطور كه علم برای نفس از طريقتفكر پيدا میشود ، و به طور تدريجی و زمانی است ، [ علم پروردگار همچنين میباشد ] . نفس با تفكر ، از علم به علت علم به معلول را بدستمیآورد ، و در واقع در ابتدا عالم بالقوه است و از طريق يك حد وسطینتيجه را تحصيل میكند . و بعد باز آن نتيجه را كه بدست آورده است ،حدوسط قرار میدهد ، و نتيجه ديگری بدست میآورد ، و آن نتيجه را هم براینتيجه ديگر . شك ندارد كه اين معنا در مورد ذات واجبالوجود ، ذات كامل منجميع الجهات غلط است . فقط در مورد موجودی صادق است كه آن موجود متغيرباشد ، بالقوه باشد و بخواهد بالفعل شود . در مورد ذات حقتعالی اينمطلب معنی ندارد . |