دليل بر اينكه واجبالوجود آگاه به ذات خود است اما به چه دليل واجبالوجود عاقل ذات خود است ؟ بيانی كه اينجا عرضمیكنم ، شيخ بيان نكرده ، و شايد اين تعبير اصلا از متأخرين از شيخ باشد ،ولی مطلب همان است كه خود شيخ گفته است ، از نظر مطلب يكی است .حكما قاعدهای را با برهان تحصيل كردهاند كه " كل مجرد عاقل ، و كلعاقل مجرد " . يعنی لازمه تجرد عقل و تعقل و آگاهی است و لازمه آگاهیتجرد است . محال است كه يك موجود مادی باشد و از آن حيث كه مادی استبتواند خود به خود آگاه باشد ، تا چه برسد كه به غير آگاه باشد . كل مجردعاقل ، يعنی محال است كه يك موجودی مجرد از ماده باشد و عاقل ذات خودنباشد . و كل عاقل مجرد يعنی محال است كه موجودی عاقل باشد و ذات خود را درككند و مجرد نباشد . شيخ در اينجا اشاره به گذشته میكند كه خيال میكنم اين مطلب را درطبيعيات در مبحث نفس گفته است . چون در الهيات اين مطلب نبوده . وچون در جای ديگری اين مطلب را گفته ، در اينجا به اختصار میگذارند . منحالا اين مبنا را عرض میكنم :مناط علم حضور است و مناط جهل غيبت آگاهی يعنی چه ؟ حكما میگويند اگر آگاهی و علم به يك چيز را خوبتحليل بكنيد ، مناط آن حضور است ، و مناط جهل غيبت است . میگويند اگرچيزی نزد چيزی حضور داشته باشد ، حضور به معنای واقعی ، و به هيچ وجه ازاو پنهان نباشد ، اين مساوی با آگاهی است . محال است كه يك شیء پيششیء ديگر حضور داشته باشد ، و اين شیء به آن شیء آگاه نباشد . و محالاست كه يك شیء از شیء ديگر غايب باشد ، و اين بتواند به آن غايب ازآن جهت كه غايب است آگاه باشد . |