اما شيخ اين فرض را كه عرض كرديم عرض عام يا عرض خاص باشد ، مطرحنكرده ، از باب اينكه قبلا مطلبی را گفته كه چنين چيزی محال است .أما أول ذلك فان وجوبالوجود لاماهية له تقارنه غير وجوبالوجود ،فلايمكن أن يكون لحقيقة وجوبالوجود اختلاف بعد وجوبالوجود . اما قسم اول كه همان مختلفالحقائق است : اينكه وجوب وجود را جنسبدانيم برای افرادی كه آن افراد هر كدام حقيقتشان با حقيقت ديگری از نظرفصل اختلاف دارد ، محال است . زيرا وجوب وجود هيچ ماهيتی ، غير ازوجوب وجود را كه مقارن او شود ، نمیتواند داشته باشد . همين بيان خوددليل بر اين است كه مختلف الحقائق را توضيح میدهد . چون در مختلفالحقائق است كه فصل ماهيتی است كه مقارن با جنس میشود . درمختلف الحقيقة وجوب وجود جنس میشود و آنچه به او مقارن میشود فصل استكه ماهيت است . ولی در مورد متفق پاورقی : > ظاهرا از نسخهها باشد . بايد اول مختلفیالحقائق والانواع باشد ، و بعد" متفقیالحقائق والانواع " . اين نسخههائی كه پيش محشين بوده نيز بههمان صورت غلط بوده . به اين دليل عبارت نسخهها غلط است كه بعد میگويد: " أما أول ذلك فان وجوبالوجود لاماهية له تقارنه غير وجوبالوجود "، اين جا اول مختلف الحقيقة را ذكر كرده . در صورتی كه عبارت نسخههادرست میبود ، بايد اول احكام متفقالانواع را گفته باشد ، به اين معنا كهوجوب وجود حكم نوع را داشته باشد و افرادش متفقالحقيقة باشد . از محشين، ملااولياء و سيد احمد در اينجا حاشيه دارند . ملااولياء گفته اينكه اولمختلفالحقيقة را بيان كرده از جنبه اختصار و اجمال است . اين حرف معنیندارد كه ما دو قسم ذكر كنيم ، اما قسم دوم را اول بناميم و شرح كنيم .اگر مسأله اختصار و اجمال هم باشد ، چنين نيست ، از نظر اختصار و اجمالهم اين خيلی مفصلتر است ، مگر اينكه بگوئيم اول است يعنی خيلی مفصلتراست . آن محشی ديگر خواسته آنچه را كه شيخ تا اينجا گفته همه را مربوطبه همان متفقیالحقائق بداند ، در صورتی كه اين عبارات به هيچوجه با آنجور درنمیآيد ، همه با مختلفالحقايق جور درمیآيد . بعلاوه متفقیالحقائقرا در نيم صفحه ، بعد از يك ورق اشاره میكند ، كه بعد عرض میكنم . |