شرح و توضيح متن و أما الشبهة التی تعرض من جهة أنه انما أخذ من العناصر ماجرت بهالعاده بأن يقال : ان الشیء من دون مالم تجربه العاده ، فالجواب عن تلكالشبهة هو أنه ليس تتغير أحكام الاشياء من جهة الاسماء ، ولكن أن يجبيقصد المعنی ، فلنقصد ولنعرف الحال فيه . ممكن است اشكال گرفته شود كه اين تعبير شامل آن مواردی میشود كهاصطلاحا كلمه " من " در آنجا صدق كند - البته شيخ بعدا توضيح میدهد كهدر كجا كلمه " من " صدق نمیكند . [ جواب اين است كه ] احكام واقعی بهواسطه اسم و لفظ عوض نمیشود . ما بايد معنا را قصد كنيم و ببينيم كهچيست . ما بايد حقيقت را بفهميم تا اينكه حتی در آنجائی كه اين لفظ همصدق نمیكند . ولی معنا وجود دارد به مطلب برسيم . فنقول : ان العنصر أو الموضوع الذی يكون منه الشیء اذا كان يتقدمه فیالزمان ، فان له من جهة تقدمه له ( 1 ) خاصية لاتكون مع حصوله له ، وهیالاستعداد القوی ، ( 2 ) ، وانما يتكون الجوهرمنه لاجل استعداده لقبولصورته . و أما اذا زال الاستعداد بالخروج الی الفعل وجدالجوهر و كان محالاأن يقال انه متكون منه .پاورقی : 1 - اين كلمه " له " با آن " له " كه قبلا آمده ، يكی اضافی است وبهتر است كه اين دوم نباشد . 2 - اين " استعداد قوی " تا اندازه ای تعبير نامأنوسی است . همانطوركه درباب قوه و فعل خوانديم گاهی استعداد و قوه به يك معنا است . گاهیقوه را به معنای مبدأ فعل و نيرو استعمال میكنند و گاهی قوه را در مقابلفعليت بكار میبرند كه مرادف با استعداد میشود . يك فرق ديگر هم بينلفظ استعداد و قوه هست ، و آن اين است كه اگر استعداد شديد شد و قريببه فعليت بود به آن قوه میگويند . اين استعداد قريب به فعليت را "الاستعداد القوی " میگويند . مثلا اگر از ما بپرسند كه آيا اين خاكاستعداد انسان شدن دارد يا نه ، میگوئيم : بله ، دارد ، البته به اينصورت كه اين خاك مثلا به گندم تبديل شود و گندم به > |