حضور دارد ، نه اين كه صورتی از فعل حضور داشته باشد . خود فعل اصلا غايبنيست كه نيازی به اين باشد كه با صورت معلوم واقع شود . ولی در علم قبل از معلوم ، قهرا آن علم يك چيز است و معلوم يك چيزديگر ، زيرا كه علم قبلا وجود دارد و بعد معلوم وجود پيدا میكند . مثلهمان مثالهائی كه درباب مهندس و معمار و امثال آن عرض كرديم . عالم مرتبهای از علم خداوند است شيخ اشراق گفته است كه علم واجب تعالی به جهان علم حضوری است . واين حرف بسيار خوبی است . البته در عين حال كه مراتب ديگر علم نفینمیشود ، علم واجب تعالی به اشياء علم حضوری است . يعنی تمام اشياء ازازل تا به ابد به وجود عينیشان نزد پروردگار حضور دارند . علم انسان بهآنچه كه در دايره نفس خودش صورت میگيرد ، مثل علم انسان به درد كشيدنخودش ، و علم انسان به لذت خودش ، علم انسان به اراده خودش ، علمانسان به صورت ذهنی خودش ، علم انسان به خود صور ، نه به آن ذیالصورهای خارجی ، علم انسان به خود علم خودش ، نيز علمهای حضوری است .يعنی به اين دليل انسان به اينها علم دارد كه خود اينها حاضرند ، نه بهاين دليل كه علمی غير از وجود آنها داشته باشد و خود آنها در نفس حضورنداشته باشند . عالم و تمام ماسوی الله آنچنان در نزد ذات پروردگار حضوردارند كه اراده انسان پيش انسان حضور دارد ، كه افعال نفس پيش نفسحضور دارند ، كه انفعالات نفس پيش نفس حضور دارند . اين هم چون تعبيریغير از اين نداريم [ چنين تشبيه میكنيم ] . بنابراين عالم عين علم خداوند و عين معلوم است . ولی اين كتاب ، وجودعينیاش از من و شما غايب است ، و چون صورتی از آن پيش من است ، اينكتاب هم به تبع صورت پيش من حاضر است . اما خود صورت كتاب به تبعصورت ديگری پيش من حاضر نيست ، بلكه عين صورت پيش من حاضر است . |