كتاب برای پروردگار آنچنان حضور دارد كه علم من به اين كتاب پيش منحضور دارد . اين اطاق از ما پنهان است و تصويری از آن پيش ما حاضر است. ولی تمام اطاق به تمام ظاهر و باطن خودش ، به تمام وجود خودش ، و بهتمام هستی خودش برای پروردگار حضور دارد . اين است كه تمام عالم هستیمراتب علم پروردگار میشود ، و عالم عين معلوم میگردد . يا لااقل اينخودش مرتبهای از علم است ، كه مطلب درست هم همين است . تمام عالم ،به علم حضوری معلوم پروردگار است ، يعنی معلوم عين علم پروردگار است .خود عالم دفتر علم پروردگار است ، كتاب علم پروردگار است ، كتابپروردگار است . اين هم سخنی است كه امثال شيخ اشراق گفتهاند ، كه سخندرستی است . سؤال : در مورد معلومهائی كه هنوز بوجود نيامدهاند و به تدريج بوجودمیآيند ، چگونه میشود ؟ استاد : علم معالعلوم است . آن وقت علم و معلوم هر دو با هم بوجودمیآيند . در اين جا ديگر مسأله علم قبل از معلوم نيست ، هميشه علممعالمعلوم است . - : وقتی علم عين معلوم است و معلوم عين علم ، پس يك نوع وحدت وجوداست . استاد : باشد ، كسی كه از وحدت وجود بدش نمیآيد . ولی در عين حال علمعاقل به غير با علم عاقل به ذات خودش با يكديگر فرق دارند . اين دو نوعوحدت و اتحاد است . - : آيا لازم نمیآيد كه در علم پروردگار تكثر باشد ؟ استاد : لازم آيد ، چه اشكالی دارد ؟ - : تكثر در علم به تكثر در ذات منجر میشود . استاد : نه ، اينكه گفتم دو نوع است به خاطر همين است . نه ، لازمنمیآيد . پس مطلب [ شيخ اشراق ] فیحد ذاته مطلب درستی است ، يعنی هيچ در آنخدشهای نيست . |