بسياری از فلسفهها مشكوك است . همينطور علت مادی و علت صوری نيز بهآن شكلی كه ارسطو گفته است مورد بحث و مناقشه است . ما صورت و مادهارسطوئی را مثال به صنعت بشر زديم ولی صورت و ماده ارسطو بحث دقيقتریاست . در مصنوعات بشری " صورت " همان " شكل " است . بشر بيش ازآنكه رابطهای در اجزاء ماده ايجاد كند كاری انجام نمیدهد . اما " صورت" در طبيعت برتر و بالاتر از " شكل " است . آيا آنچه كه در طبيعت رخمیدهد همان صورت و شكل است كه در مصنوعات بشری بچشم میخورد ؟ اغلبفلسفههای امروزی به همين قول معتقدند ، اما فلاسفه اسلامی معتقدند كه نه ،صورت يك واقعيت ديگری است كه اين شكل و سازمان جديد در واقع معلول آنواقعيت ، اثر آن واقعيت و مظهر آن واقعيت است . ماده ارسطوئی نيز بامادهای كه امروزیها میگويند فرق دارد . ماده ارسطوئی يا " هيولی " غيرمحسوس است و از هر پوشش و صورتی بدور است . فاعل در اصطلاح فلسفه اولی و در اصطلاح علوم طبيعی : فاعل در اصطلاح فيلسوف اولائی يا الهی الهی گفتيم به مناسبت انتساب بهالهيات به معنای فلسفه اولی ، نه به معنای اعتقاد به خدا با فاعل دراصطلاح طبيعيون فرق دارد . فاعل در اصطلاح علوم طبيعی به معنای مبدأ حركتاست اما در اصطلاح فلسفه اولی به معنی معطی وجود است كه اعم است ازاصطلاح اول يعنی ممكن است اعطاء وجود باشد ولی پای حركت در ميان نباشد .مثلا اگر گلولهای را به حركت درآوريم ما فاعل آن هستيم و ما را علتحركت میگويند . اساسا طبيعيون غير از باب حركت علت ديگری نمیشنا سندچون چيز ديگری در ميان نيست . اما در الهيات و فلسفه اولی ، محرك يكیاز اقسام علل است و تازه علت حركت است نه علت متحرك . |