يك عدد و يك ماهيت است بيندازيم ، اين ماهيت لا بشرط است از هر چيزیغير از ذات خودش . از آن جمله لا بشرط است از وحدت و كثرت . پس درطبيعت عشره نيامده كه واحد باشد و چنين نيست كه وقتی میگوئيم يعنی يكده تا . البته اين را با تعبيرات عرفی نبايد اشتباه كرد . در تعبيراتعرفی وقتی كه ما شيئی را به كار میبريم قرينه هميشه دلالت بر وحدت میكند. اما اينكه قرينه دلالت بر وحدت كند غير از اين است كه وحدت در خودآن طبيعت اخذ شده باشد . در عرف مثلا اگر كسی به ديگری بگويد من دهتومان به شما میدهم ، گيرنده نمیتواند در اينجا فيلسوف شود و بگويدالماهيه من حيث هی ليست الا هی ، اين حرف اطلاق دارد ، شامل يك دهتومان میشود ، دو ده تومان میشود ، صد ده تومان میشود ، يك ميليون دهتومان هم میشود ، بايد قرينه پيدا كرد كه مقصود چيست . نه ، عرف از اينجمله يكی را میفهمد. وقتی گفت من ده تومان پول میدهم يعنی يك ده تومان.سؤال : يا منظورش همان ده تا يك تومانی است ؟ استاد : نه ، ده تا يك تومانی غير از يك ده تومانی است . كسی كهمیگويد عشره واحده يا مثلا میگويد عشره تومان ، غير از اينست كه بگويد دهتا يكی يكی جدا از هم . كسی كه میگويد عشره واحده ، ده تا را به صورتيك عدد اعتبار میكند . از نظر عرف ، در اين موارد ، در غير عدد هم بههمين ترتيب است . مثلا وقتی كسی گفت من به تو اسب میدهم ، مقصودشاينست كه يك اسب میدهم ، اسبی میدهم ، اين دارای " ياء " وحدت است. و الا اگر چنين نبود ، يك اسب هم اسب است ، دو تا اسب هم اسب است، صد تا اسب هم اسب است . به هر حال ، مقصود اينست كه هر عددی همانطور كه از وحدت تشكيل شده وتأليف شده ، معروض وحدت هم قرار میگيرد ، و حتی معروض هر عدد ديگریهم قرار میگيرد . كما اينكه آن عددی هم كه عارض است فی حد ذاته صلاحيتاين را دارد كه باز هم معروض وحدت قرار بگيرد و هم معروض ثنائيت و هرعدد ديگر . مثلا اگر كسی گفت : ده اسب میدهم ، میتوانيم بپرسيم يك دهاسب يا |