در اينجا موضوع صحبت شيخ اينست كه علل اربعه ( فاعلی مادی صوری غائی) موضوع بحث كدام علم میباشد . البته وی خود در فصل اول كتاب ثابتنموده است كه بحث در اين باره ، شأن فلسفه است . ولی نظر به اينكه دراين باره سخنانی گفته شده ، وی آنها را نقل و نقد میكند ، میگويند : عللاربعه در همه جا و در مورد همه معلولها صادق نيست و وجود اين علل منوطاست به آنكه در معلول حركتی باشد و در غير از اين حالت ، در جائی كهحركتی در كار نباشد چون موجودات مجرده و مافوق ماده و حتی تعليميات مثلمسائل هندسه و رياضی و آنچه مربوط به مقدار و عدد است . البته حرفهایسستی هم بعنوان دليل آوردهاند كه علت فاعلی وجود ندارد زيرا كه علتفاعلی يعنی مبدأ حركت و در اين موارد مبدأ حركت وجود ندارد . علت مادیو صوری وجود ندارد كه خوب اين حرفی است چه ، در مجردات علت مادی وصوری وجود ندارد . و دليل آنها بر عدم علت غائی ، اينست كه علت غائیرا به نهايه الحركه معرفی میكنند كه باز هم با سلب حركت ، علت غائیمنتفی میشود . و در تعليميات نيز ايندو علت فرض نمیشود ( غائی و فاعلی) و از اينرو شيخ در اينجا میگويد : " استخف بها من استخف " .در باب تعليميات اينها را خيلی كوچك و سبك شمردهاند تا بدانجا كهبعضی گفتهاند اينها فقط علت صوری را دارا میباشند و به اين ترتيب روشناست كه چرا شيخ قائلين به اين قول را تحقير كننده تعليميات خوانده زيراكه شناسائی هر شیء منوط به شناسائی علل آن میباشد و هر چه شیء از علتهایبيشتری برخوردار باشد معرفت آن كاملتر خواهد بود و بدينسان تعليميات كهفقط به صورتشان قابل شناسائی هستند از نظر معرفت ارزشی نخواهند داشت .پس شيخ به پاسخگوئی میپردازد كه عباراتش بسيار مبهم است و محشين كلاموی نيز همچون آقا حسين خوانساری به اين نكته معترف و خود را از فهم بعضیاز اين عبارات عاجز خوانده و مرحوم آخوند نيز توجيهی نموده كه به نظر مادرست نمیباشد . از اينرو خود توجيهی برای اين عبارت مطرح میكنيم :خلاصه سخن شيخ در اينجا اينست كه بحث از عليت از شئون اين علم (الهيات - ما بعد الطبيعه ) است. به دليل ملاكی كه ما قبلا در دست داديم. |