" و قوم جعلوا المبادیء الزائد والناقص والمساوی ، وجعلوا المساویمكان الهيولی ، اذ عنه الاستحاله الی الطرفين " . اينها خود عدد را مبدأ قرار ندادهاند ، بلكه آن چيزی را كه صفت عدداست ، يعنی زائد و ناقص و مساوی بودن را مبدأ قرار دادهاند . هيولی آنامری است كه ما میگوئيم بالقوه است و استعداد پذيرفتن صورت را دارد .شیء در حالت تساوی بدين معنا است كه در حال اعتدال است و در حالاعتدال اين امكان را دارد كه مستحيل به يكی از طرفين شود . به همين دليلمساوی را مكان هيولی قرار داده . " و قوم جعلوه مكان الصوره ، لانها المحصوره المحدوده ولا حد للزائدوالناقص . " گروه ديگر مساوی را بمنزله صورت قرار دادهاند . زيرا زائد و ناقص حدندارد ، هر چه بالا برود زائد است و هر چه هم پائين بيايد ناقص است ." ثم تشعبوا فی أمر تركيب الكل من التعليميات ، فجعل بعضهم العددمبدأ للمقدار ، فركب الخط من وحدتين ، والسطح من أربع وحدات . وبعضهمجعل لكل واحد منهما حيزا علی حده ، وأكثرهم علی أن العدد هو المبدأ ،والوحده هی المبدأ الاول ، و أن الوحده والهويه متلازمتان أو مترادفتان ،وقد رتبوا العدد وانشاءه من الوحده علی وجوه ثلاثه " . شيخ میگويد در چگونگی تركيب كل از تعليميات اينها چند دسته شدند بهترتيبی كه شيخ در اينجا آورده ما در جای ديگر نديدهايم ، البته اين تااندازهای به اختلاف نسخ و نقص آنها بر میگردد گروهی عدد را مبدأ مقدارقرار دادند ، كه اين را ديگران هم گفتهاند كه رابطهای ميان عدد و مقداراست . اين در كلام شيخ نيست كه بعضی گفتهاند وحدت مساوی نقطه هندسیاست و اثنين مساوی با خط است . میگويد آن گروه معتقد شدند كه خط از دووحدت تركيب يافته و سطح از چهار وحدت . در حاليكه ما در كلام شهرستانیخوانديم كه سطح از سه و جسم از چهار وحدت تركيب شده . شايد اين نقل قولديگری است . |