الفصل الخامس شيخ در اين فصل چند مطلب را مطرح میكند : الف - يكی فی اثبات الغايه : غايت به اين صورت تعريف میشود كه :الغايه هی ما لاجله الوجود . حال آيا میتوانيم اين غايت را برای همهموجودات اثبات كنيم ؟ در اينجاست كه چند اشكال مطرح میشود : 1 - اشكال اول اينكه وقتی میگوئيم علت غائی وجود دارد در اينجا غيرانسان را با انسان مقايسه كردهايم ، آن هم نه در همه افعال او بلكه درافعال اختياری او . وقتی كه فاعل ، شاعر نيست و طبيعت ، كور و كر وناآگاه است اين سخن صحيح نيست كه بگوئيم در فعل خودش غايت دارد و مثلابگوئيم ابر میبارد برای اينكه زمينها خرم شود و باد میوزد برای اينكهلقاح صورت گيرد . . . ، اين " برای " ها ، معنی ندارد . 2 - اشكال ديگر كه شيخ در اينجا ذكر نكرده ولی در الهيات بالمعنیالاخص آورده اين است كه غايت در هر فاعل شاعری صحيح نيست ، بلكه فقطدر فاعل شاعر ناقص صحيح است ، زيرا او فاعل شاعر ناقص كاری میكند تابه آنچه ندارد برسد . ولی فاعل كامل اگر چيزی را بعنوان غايت ندارد برایآن است كه امكان آن چيز برای ذات او نيست . لذا در مورد واجب تعالیمعنی ندارد كه بگوئيم غايت دارد ، بخصوص بنابر حرف مرحوم آخوند كهگفتيم غايت هميشه به خود فاعل بر میگردد . 3 - اشكال سوم اينكه غايت در انسان هم بطور مطلق صادق نيست . انسانهم دارای دو نوع فعل است : فعل طبيعی غير ارادی و فعل ارادی . و فعل |