بعضی گفتهاند نتيجه چيزی جدا از اين دو مقدمه نيست . گفتهاند صغری وكبری مثل ماده هستند و نتيجه مثل صورت . ولی اين آقايان ( فلاسفه ما )اين مطلب را رد میكنند و میگويند دو مقدمه ، نتيجه را ايجاد میكنند .میگويند علم به نتيجه ، علم جديدی است و به منزله فرزندی است كه از دومادر متولد میشود . ابو سعيد ابوالخير هم به بوعلی گفت : هنگامی كه میگوئيد " الف ، باست " و " هر ب ، ج است " ، " پس الف ، ج است " شما از كجامیگوئيد كه " هر ب ، ج است " ؟ آيا همه ب هاج است يا بعضی از آنها؟ قطعا همه ب هاج است و از جمله خود همين " ب " و حال آنكه شما تازهمیخواهيد بكمك نتيجه اين مطلب را ثابت كنيد . بوعلی جواب خوبی دادهاست ، گفته است كه با علم به كبری ، ما بطور اجمالی علم به نتيجه داريمو با علم به نتيجه ، علم تفصيلی پيدا میكنيم . مثلا فرض كنيد كه حتمامیدانيم كه همه شيرازيها خون گرمند ، اما آقای X را كه شيرازی استنمیدانيم كه شيرازی است خوب ، آيا میدانيم كه او خون گرم است يا نه ؟جواب اين است كه هم میدانيم و هم نمیدانيم . تحت " هر شيرازی "میدانيم كه خون گرم هست ولی در تحت " شيرازی بودن " نمیدانيم . "شيرازی بودن " در صغری باثبات میرسد و " هر شيرازی " مربوط به كبریاست . مقصود از برهان نيز به قول شيخ علم تفصيلی است . جواب پرسشی در مورد وحدت خداوند : وحدت در خداوند حتی به اين معنانيست كه بتوان از آن عدد ساخت . در آحاد ، درست است كه يك واحد ،عدد نيست ولی استعداد عدد شدن دارد يعنی میتواند با واحدهای ديگر جمعشود و خلاصه استعداد تكرر دارد و از آن ، عدد و كثرت بوجود میآيد . اماوحدت خداوند ، وحدت عددی نيست ، يعنی واحدی نيست كه مثل واحد اعداد ،قابل تكثر و قابل تكرر باشد . |