ترتيب فاصله وجود و عدم كمتر و كمتر میشود ولی هرگز به جائی نمیرسد كهاجزاء از يكديگر جدا شوند ، يك جزء فقط وجود باشد و جزئی فقط عدم .اينست كه وجود هر مرتبهای مصداق عدم مرتبه قبل و مرتبه بعد است ولی غيرالنهايه هم هر وجودی قابل تقسيم به وجود و عدم است . و وجود هر مرتبهعين عدم مرتبه قبل و عين عدم مرتبه بعد است ، نه عين عدم خودش و اينستكه به جمع نقيضين هرگز كشيده نمیشود . سؤال : بهر حال مسأله وحدت زمان است كه در اينجا موجود نيست . . .استاد : البته . . . وحدت زمان نيست . . . وحدت هوهويت است . وحتی زمان ناشی از وحدت هوهويت است . در نقيض اينست كه نقيض هر شیءرفع خود آن شیء است . اگر زمان يكی نباشد خود آن شیء ديگر نيست . . .سؤال : پس وحدت زمان امری ثانوی به تبع هوهويت است . استاد : بله . . . در نقيض ، اين عدم بايد رفع همان وجود باشد پسبايد زمان يكی باشد . يعنی اگر به فرض محال با عدم وحدت زمان باز خودثابت بود ديگر احتياجی به وحدت زمان نداشتيم . سؤال : كه چنين چيزی نمیشود . استاد : بله ، همچو چيزی نيست ، كما اينكه وحدت مكان هم همين جوراست . |